سخنرانی حجت الاسلام

شریفی بمناسبت ماه مبارک رمضان منزل آقای علیرضااحمدی

مورخه ۱۴۰۳/۱۲/۲۲

موضوع:نظر اسلام دررابطه بادشمن.

احکام

✍ عذرهای موجه در ترک روزه

1⃣ عذر شرعی ماهانه بانوان

و فرقی نیست که از اول اذان حائض باشند یا در بین روز (ولو در لحظات آخر روز خونریزی شروع شود)

2⃣ مسافرت

بر طبق صریح آیه قرآن، کسی که در #ماه_مبارک #مسافر باشد روزه بر وی واجب نیست و اگر هم روزه بگیرد باطل است.

3⃣ بیماری

اگر انسان یقین یا اطمینان داشته باشد که روزه برایش #ضرر دارد یا چنین ضرری را احتمال بدهد و از آن

4⃣ سالمندی

#پیرمرد یا #پیرزنی که به واسطه کهولت سن نمی تواند روزه بگیرد یا روزه گرفتن برایش #حرج و سختی دارد واجب نیست روزه بگیرد.

5⃣ بارداری و شیردهی

خانمی که در ماه مبارک #باردار است یا بچه شیر می دهد در صورتی که به این تشخیص برسد که روزه برای خودش یا بچه ضرر دارد واجب نیست،

✍ عذرهای غیرموجه در ترک روزه

1⃣ بچه‌ام تو سن رشده!

گاهی اوقات والدین تماس می گیرند که درسته دخترم یا پسرم به سن تکلیف رسیده است لکن جثه ی ریزی دارد و در سن رشد است

2⃣ #مشاغل_سخت و طاقت فرسا

بنده خدا میگوید که من در شهرداری آسفالت می ریزم و خیلی کارم سخت است، یا کسی می گوید من کارگر نانوا هستم و ساعات طولانی را کنار تنور هستم، آیا روزه برای ما تخفیف ندارد؟

پاسخ این است که در شرع اسلام برای هیچ شغلی نمی توان روزه را خورد و اگر بخورد #افطار_عمدی محسوب می شود.

3⃣ ورزش حرفه ای، درس

موارد مذکور و مطالب مشابه آن نیز #عذر_موجه برای

4⃣ خواب ماندن سحری

یک کسی پارسال می گفت ما خانوادگی سحر خواب ماندیم،

5⃣ اعتیاد به #مواد_مخدر

#اعتیاد هم عذر محسوب

سوره هود، آيه 113

یکی ازمباحثی که در قرآن کریم بصورت مفصل آمده موضوع دشمن شناسی است

نظر اسلام دررابطه بادشمن

وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ «113هود»

و به ستمگران تمايل وتكيه نزنيد كه آتشِ (عذاب) شما را فرا مى‏گيرد و (در اين صورت) براى شما در برابر خداوند، هيچ دوست و سرپرستى نيست، پس (از هيچ ناحيه‏اى) مورد كمك قرار نخواهيد گرفت.

نكته ‏ها:

۱-رکون به معنی ستون

۲-مصادیق رکون

الف در روايات مى‏خوانيم كه مودّت و محبّت به ظالم و اطاعت از او، از مصاديق ركون به ظالم محسوب مى‏شود.

داستان

قرارداد صفوان جمال با هارون الرشید

روزی صفوان با خلیفه (هارون الرشید) قرارداد بست که حمل و نقل اسباب سفر حج وی را به عهده بگیرد، سپس محضر امام موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) رسید.

امام کاظم فرمود: صفوان، همۀ کار‌های تو خوب است به جز یک عمل.

صفوان گفت: فدایت شوم! آن کدام عمل است؟

امام فرمود: شترانت را به این مرد (هارون) کرایه داده‌ای!

صفوان جمال: یابن رسول الله، برای کار حرامی کرایه نداده‌ام، هارون عازم حجّ است، برای سفر حج کرایه داده‌ام. افزون بر این، خودم همراه او نخواهم رفت، بعضی از غلامان خود را همراهش می‌فرستم.

امام: آیا دوست داری هارون لااقل این قدر زنده بماند که طلب تو را بدهد؟

صفوان: چرا یابن رسول الله، قهراً چنین است.

امام: هرکس به هر عنوان دوست داشته باشد که ستمگران باقی بمانند، شریک ستمگران است و هرکس شریک ستمگران به‌شمار آید، در آتش خواهد بود.

فروش شتران و لغو قرارداد

پس از این گفتگو صفوان جمال یکجا کاروان شترش را فروخت.

هنگامی که هارون از فروختن شترها باخبر شد، صفوان را به حضور خود خواست و به او گفت: شنیده‌ام شترها را یکجا فروخته‌ای؟

صفوان: بلی! همین‌طور است.

هارون: چرا؟

صفوان: پیر شده و از کار افتاده‌ام و غلامان نیز از عهده این کار به خوبی بر نمی‌آیند.

موسی‌بن‌جعفر از موضوع قراردادی که برای حمل اسباب و اثاث بستی، آگاه شده و تو را از این عمل نهی کرده است. او به تو دستور داده است، شترانت را بفروشی!

صفوان: مرا با موسی‌بن‌جعفر چه کار.

هارون با لحنی خشمگین گفت: صفوان، دروغ می‌گویی! اگر دوستی‌های سابق نبود، همین حالا سر از بدنت جدا می‌کردم

الف در كافى، نيز اين روايت آمده كه اگر به مقدار زمانِ دست به جيب كردن ستمگر براى بخشش، راضى به زنده بودن او باشى، ركون و تكيه بر ظالم كرده‏اى كه خدا از آن نهى نموده‏است. « كافى، ج 5، ص 108.»

ب در روايتى مى‏فرمايد: به ستمگر اميدى نداشته باش، گرچه او فاميل و دوست تو باشد. «و ان كان حميما قريباً» « تفسير كنزالدقائق.»

الحسین بن علی (ع): ان رسول الله (ص) اوصی الی امیرالمومنین علی بن ابیطالب و كان فیما اوصی به ان قال له:... و ان لاتركن الی ظالم و ان كان حمیما قریبا.

امام حسین (ع) فرمود: پیامبر خدا به علی (ع) سفارش كرد. از جمله سفارش های او به ایشان این بود: «... به ظالم، دلبستگی نداشته باش، هر چند صمیمی و نزدیك باشد.» (۱)

۱-بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۵۵

د-از آنجا كه اطاعت از اولى الامر، واجب و از سوى ديگر، ركون به ظالم حرام است، پس اولى الامر نمى‏تواند ظالم باشد، بلكه بايد معصوم نيز باشد، زيرا گناه از مصاديق ظلم به شمار مى‏رود.

ط .ركون و تكيه بر ظالم، آتش و عذاب خداوند را در پى دارد، پس وضعيّت خود ظالم چگونه خواهد بود؟!

ظ.. در قرآن کریم، برخورد مسلمانان با دشمن، همراه با تعقل و یاری خداوند است

عناوین که دشمنان

در قرآن کریم به سه دسته از دشمنانِ اصلی اشاره شده .

1- کفار و مشرکین:

در قرآن کریم، از کفار به عنوان دشمنان آشکار مسلمانان یاد شده است. «إِنَّ الْکافِرینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبیناً[۱۰۱نسا]؛ همانا کافران برای شما دشمن آشکاری هستند.»

کفار و مشرکین، دائماً سد راه پیامبران الهی بوده و با ابراز تردید درمورد سخنان انبیاء، مردم را از پیروی آنان باز‌می‌داشته‌اند. برخی ویژگی‌های ذکر شده برای کفار، به این شرح است:

الف) تکذیب معجزات و نشانه‌های الهی: «وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَ کَذَّبُواْ بَِایَاتِنَا[بقره ۳۹]؛ کسانی که کفر ورزیده و نشانه‌های ما را تکذیب نمودند»

ب) افراد با ایمان را مسخره می‌کنند: «زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ ءَامَنُوا[۲۱۲بقره]؛ زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده و آنها بعضی از مؤمنین را مسخره می‌کنند.»

ج) برای ایجاد حکومتی طاغوتی مبارزه می‌کنند: «وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُقَاتِلُونَ فِى سَبِیلِ الطَّاغُوتِ[۲۵۷بقره]؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت پیکار می‌کنند.»

د) افرادی بی‌منطق و هوچی‌گر هستند: «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسْمَعُواْ لهَِذَا الْقُرْءَانِ وَ الْغَواْ فِیهِ لَعَلَّکُم‏ْ تَغْلِبُونَ[7]؛ و کافران گفتند: به این قرآن گوش فراندهید و به هنگام تلاوتِ آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید

2- منافقین:

از مضرترین دشمنان جامعه‌ی اسلامی، گروه منافقان بوده‌اند که همواره با کارشکنی‌های خویش، در صفوف مؤمنین ایجاد اختلاف نموده قرآن کریم در بیان دشمنیِ آنان می‌فرماید:

«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ تَوَلَّوْاْ قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مَّا هُم مِّنکُمْ وَ لَا مِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَى الْکَذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ * .... إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُوْلَئِکَ فِى الْأَذَلِّینَ.»[مجادله ۱۱۴]

آیا ندیدى کسانى را که طرح دوستى با گروهى که مورد غضب خدا بودند ریختند؟! آنها نه از شما هستند و نه از آنان! سوگند دروغ یاد مى‏کنند (که از شما هستند) در حالى که خودشان مى‏دانند (دروغ مى‏گویند)! * ... کسانى که با خدا و رسولش دشمنى مى‏کنند، آنها در زُمره ذلیل‏ترین افرادند.

به فرموده‌ی خداوند متعال، قلب منافقین دچار مرض شده و حق را درک نمی‌کند؛ خداوند نیز بخاطر نفاقشان بر این مریضی می‌افزاید.[9] از دیگر ویژگی‌های ذکر شده برای منافقین، می‌توان این موارد را ذکر نمود:

حکایت خوبان۳۱۶

مواظب باشیم علی فروش نباشیم

🔸روزی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)

به اصحاب خود فرمودند:

✍دلم خیلی به حال ابوذر می‌سوزد

خداوند رحمتش کند.

اصحاب پرسیدند چطور؟!

مولا فرمودند:

آن شبی که به دستور خلیفه

ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر

به خانه‌ی او رفتند؛

چهار کیسه‌ی اشرفی به ابوذر دادند

تا با خلیفه بیعت کند.

ابوذر عصبانی شد و به مامورین گفت:

شما به من توهین کردید آن هم دوبار؛

اول آنکه فکر کردید من علی فروشم

و آمدید من را بخرید،

دوم؛ بی انصاف‌ها،آیا ارزش علی

چهار کیسه اشرفی است؟!!

شما با این چهار کیسه اشرفی

میخواهید من"علی"فروش شوم؟!

_تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی

با یک تار موی"علی"عوض نمیکنم!

آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.

مولا گریه میکردند و می فرمودند:

قسم به خدایی که جان"علی"در دست اوست

آن شبی که ابوذر درب خانه را

به روی سربازان خلیفه بست

سه شبانه روز بود که او و خانواده‌ اش

هیچ غذایی نخورده بودند

الف) اهل خدعه بوده و در انجام عبادات، سستی و ریا می‌نمایند: «إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یخَُادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ إِذَا قَامُواْ إِلىَ الصَّلَوةِ قَامُواْ کُسَالىَ‏ یُرَاءُونَ النَّاس[۱۴۲نسا]؛ منافقان مى‏خواهند خدا را فریب دهند در حالى که او آنها را فریب مى‏دهد و هنگامى که به نماز برمى‏خیزند، با کسالت برمى‏خیزند و در برابر مردم ریا مى‏کنند.»

ب) اهل ارتباط با دشمنان اسلام و مرعوب شدن از آنها می‌باشند: «فَتَرَى الَّذِینَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ[مائده۵۲]؛ کسانى را که در دل‌هایشان بیمارى است مى‏بینى که در (دوستى با دشمنان)، بر یکدیگر پیشى مى‏گیرند، و مى‏گویند: مى‏ترسیم حادثه‏اى براى ما اتفاق بیفتد (و نیاز به کمک آنها داشته باشیم!)»

ج) امر به منکر و نهی از معروف کرده و در راه خدا انفاق نمی‌کنند: «الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَ یَنهَْوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ[توبه ۶۷]؛ مردان منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند! آنها امر به منکر، و نهى از معروف مى‏کنند و دست‌هایشان را (از انفاق و بخشش) مى‏بندند.»

14]

3- یهود:

خداوند متعال، یهودیان را در کنار مشرکین به عنوان کسانی معرفی می‌کند که بیشترین دشمنی با مؤمنان را در دل می‌پرورانند.

«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا[مائده ۸۲]؛ بطور مسلّم، دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهى یافت.»

البته واضح است که در اینجا مقصود از یهود، آن عده از یهودیان که اهل پرستشِ حقیقی خداوند و تبعیت از دستورات او هستند نمی‌باشد، بلکه اکثریت یهود را در آن زمان و حتی زمان حاضر مورد اشاره قرار می‌دهد که به دلیل علاقه وافر به دنیا و مظاهر ثروت و قدرت، از راه حق فاصله‌ی بسیار گرفته و به دشمنی شدید با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امت اسلامی همت گمارده‌اند. از جمله‌ویژگی‌های این گروه که در قرآن به آن اشاره شده، می‌توان موارد زیر را نام برد:

الف) اهل سد کردن راه خداوند هستند: «فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیراً[نسا۱۶۰]؛ بخاطر ظلمى که از یهود صادر شد، و (نیز) بخاطر جلوگیرىِ بسیار آنها از راه خدا، بخشى از چیزهاى پاکیزه را که بر آنها حلال بود، حرام کردیم.»

ب) برای خداوند در این دنیا قدرتی قائل نبوده و سعی در جنگ افروزی و فساد دارند: «وَ قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ ... کُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَاراً لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِى الْأَرْضِ فَسَاداً وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ[مائده۶۴]؛ و و یهود گفتند: «دست خدا بسته است.» ...هر زمان آتش جنگى افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت و براى فساد در زمین، تلاش مى‏کنند و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.»

ج) تکذیب کننده و قاتل انبیاء هستند: «کُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنفُسُهُمْ فَرِیقًا کَذَّبُواْ وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ[19]؛ هر زمان پیامبرى، حکمى بر خلاف هوس‌ها و دلخواه آنها (بنی اسرائیل) مى‏آورد، عده‏اى را تکذیب کرده و عده‏اى را مى‏کشتند

داستان دختر یهودی

مسلمان شدن دختر یهودی

در حدود پنجاه سال پیش در رژیم طاغوت یک دختر یهودی ۱۵ ساله می‌رود در دکان نان سنگکی نان بگیرد. دهه محرم بود یک پسر جوان یک ریگ داغ داخل گردن این دختر می‌اندازد. دختر گردنش می‌سوزد و نگاه به

پرچم امام حسین (علیه السلام) می‌کند و می‌گوید: اگر راست می‌گویی سزای این پسر بی ادب را بده؟

ساعتی بعد خبر می‌دهند که آن جوان را ماشینی زیر گرفته و فوت کرده این دختر جرقه ای از اسلام در دلش زده می‌شود و مخفیانه مسلمان

می‌شود پس از دو سال پدرش می‌فهمد او را تهدید می‌کند نتیجه نمی گیرد.

روزی او را کتک می‌زند و از خانه بیرون می‌رود این دختر ناچار با مردی بزرگتر از خودش ازدواج می‌کند و صاحب دو فرزند پسر می‌شود بعدها می‌فهمد که این مرد هم بهایی می‌باشد و مجبور می‌شود از او طلاق بگیرد و برای امرار معاش روزها سرکار می‌رود و بچه‌ها را به دنبال خود می‌برده. یک روز در آن کارگاهی که مشغول به کار بود پسر بزرگترش دستش به زیر غلطک می‌رود او را به بیمارستان می‌برد می‌گویند: اگر دست بچه ات را می‌خواهی فوری او را به اسرائیل ببر و عمل دارد در ایران نمی توانند عمل کنند. عصب هایش قطع شده است.

او هر چه داشت می‌فروشد و بچه را به اسراییل می‌برد او را ویزیت می‌کنند و می‌خوابانند تا فردا

عمل کنند. شب حضرت زهرا (علیها السلام) به خواب این دختر می‌آید و می‌فرمایند: بچه ات را در کشور کفر آورده ای او می‌گوید چه کنم ایران جوابش کردند؟ حضرت زهرا (علیها السلام) می‌فرمایند: عمل نکن او را مرخص کن و ببر پیش فرزندم امام رضا (علیه السلام) در مشهد مقدس و شفای او را از فرزندم بخواه. فردا صبح که می‌شود این دختر به بخش بیمارستان می‌رود می‌گوید بچه من را مرخص کنید. می‌گویند باید عمل شود می‌گوید بچه‌ام را شفایش را از آقا علی بن موسی الرضا (علیه السلام) گرفتم.

بچه را معاینه می‌کنند می‌بینند آثاری از درد در او دیده نمی شود او را بر می‌دارد و به مشهد مقدس روانه می‌شود و به پابوس امام هشتم (علیها السلام) می‌رود.

سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود

کسی سزاوار فشار این در و دیوار بود.

پيام‏ها:

1- هرگونه تمايل واعتماد به ستمگران داخلى وخارجى، ممنوع است. «لا تَرْكَنُوا» (ستمگران، لايق پيروى و رهبرى نيستند)

2- تكيه بر ستمگران، گناه كبيره است. (هر گناهى كه قرآن درباره‏ى آن وعده‏ى آتش داده، گناه كبيره است) لا تَرْكَنُوا ... فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ

3- به جاى تمسّك به ظالم، به خدا توكّل كنيم. «وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ»

4- نتيجه‏ ى تكيه بر ستمگران، غربت و تنهايى است. «ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»

بذار یه حقیقت رو به شما بگم:

وَلَن تَرْضَي عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَي حَتَّي تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَي اللّهِ هُوَ الْهُدَي وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ (120)

(اى پيامبر!) هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد تا (آنكه تسليم خواسته آنان شوى و) از آئين آنان پيروى كنى. بگو: هدايت تنها هدايت الهى است، و اگر از هوى و هوسهاى آنها پيروى كنى، بعد از آنكه علم (وحى الهى) نزد تو آمد، هيچ سرور و ياورى از ناحيه خداوند براى تو نخواهد بود.

اين آيه در عين اينكه خطاب به پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله است، خطاب به همه مسلمانان در طول تاريخ نيز هست كه هرگز يهود و نصارى از شما راضى نخواهند شد، مگر آنكه تسليم بى چون وچراى آنان شويد و از اصول و ارزشهاى الهى كناره بگيريد. ولى شما مسلمان ها بايد با قاطعيّت دست رد به سينه نامحرم بزنيد و بدانيد تنها راه سعادت، راه وحى است نه پيروى از تمايلات اين و آن.

دشمن، به كم راضى نيست. فقط با سقوط كامل و محو مكتب و متلاشى شدن اهداف شما راضى مى شود. «لن ترضى عنك...»

ذکر توسل

اي شهيد سر جدا، يا ليتنا كنا معك

كشتۀ راه خدا، يا لَيتَنا كُنامَعَك

اي به موج خون زده در پيش چشم فاطمه

زير خنجر دست و پا، يا ليتنا كنا معك

اي كه از درياي خون تا خيمه گه زينب تو را

ناله كرد و زد صدا، يا ليتنا كنا معك

آب، مهر فاطمه، فرزند او را تشنه لب

سر بريدند از قفا، يا ليتنا كنا معك

زير تيغ از حنجر خشك تو مي‌جوشد خون

كردي امت را دعا، يا ليتنا كنا معك

ميهمان اهل كوفه بودي و سنگت زدند

در زمين كربلا، يا ليتنا كنا معك

مصحف خونين زهرائي و از سُّم ستور

پيكرند شد توتيا، يا ليتنا كنا معك

اي سرت مهمان خولي از چه ديگر ساربان

كرده دستت را جدا،

يا ليتنا كنا معك

مي رسد از قتلگاهت تا قيامت بر فلك

نالۀ واغربتا، يا ليتنا كنا معک