"سخنرانی حجت الاسلام

شریفی چمن آباد مکتب الزهرا بمناسبت سومین روز درگذشت مرحوم رضا رضائی پور

مورخه۱۴۰۴/۷/۲۱

«قيل لاميرالمؤمنين (ع) ماالاستعداد للموت؟ قال: اداء الفرائض، واجتناب المحارم، والاشتمال على المكارم، ثم لايبالى أوقع على الموت، ام وقع الموت عليه، والله مايبالى ابن ابيطالب اوقع على الموت، ام وقع الموت عليه:»

به اميرمؤمنان گفتند: آمادگى براى مرگ و استعداد براى انتقال از دنيا به آخرت به چه امورى است؟ حضرت پاسخ داد: عمل به واجبات الهى، دورى جستن از همه حرام‏ها، احاطه داشتن ارزش‏هاى اخلاقى بر درون و برون، سپس براى كسى كه آراسته به اين حقايق باشد باكى نيست كه او در كام مرگ افتد، يا مرگ بر او واقع شود، به خدا سوگند پسر ابوطالب هيچ باك و دغدغهاى ندارد از اين كه به مرگ افتد، يا مرگ او را فرا گيرد.

حدیث ۳۷ سه رفیق

✍ قال علی عليه السلام : إنَّ لِلمَرءِ المسلمِ ثلاثةُ أخِلاّءَ : فَخَلِيلٌ يقولُ لَهُ : أنا مَعكَ حيّا و مَيِّتا و هُو عَمَلُهُ ، و خليلٌ يقولُ لَهُ: أنا مَعَكَ حتّى تَموتَ و هُو مالُهُ ، فإذا ماتَ صارَ لِلوَرَثَةِ ، و خليلٌ يقولُ لَهُ : أنا معكَ إلى بابِ قَبرِكَ ثُمّ اُخَلِّيكَ و هُو وَلَدُهُ . ( امالی، ص 170 )

◽️ شما سه رفیق دارید ، بعضی از این رفیقها ، رفیق دائمی اند و بعضی ها نیمه راهندد .

یک رفیق به

شما می گ

که من در حیات و ممات در کنار تو هستم ؛ این رفیق کیست؟

✅ این رفیق عمل شماست. عمل خوب هم در دنیا به درد شما می خورد و هم در آخرت . رفیق دیگر که این رفیق نیمه راه است ، می گوید من تا هنگام مرگ با شما هستم . وقتی مردی از تو جدا می شوم این مال شماست.

✅ این مال تا زنده اید اگر تلف نشود با شماست بعد که از دنیا رفتید این اموال مال ورثه شماست، به شما هیچ ربطی ندارد . رفیق دیگر از این قبلی یک قدری بهتر است ، تا هنگام مرگ رفیق نیست ، تا ورودی قبر رفیقِ شماست، از آنجا به بعد از ما جدا می شود؛

✅ این فرزندان و کسان انسانند که اینها هم در دنیا با انسان دوستند ، همراهند ، اما بعد از مرگ فقط تا ورودیِ قبر با ما هستند و از آنجا به بعد ما را تنها می گذارند ، ماییم و عملمان.... آنچه بدرد من و شما می خورد عمل است. که اِنَّ خیرَ الزادَ التَقوی

داستان حمید ابن قحطبه درباره مأیوس بودن از رحمت خداوند

در کتاب عیون اخبارالرضا (ع) مرویست که عبدالله بزاز نیشابوری گفت: بین من و حمیدبن قحطبه معامله ای بود. وقتی از مسافرت مراجعت نموده بودم مرا احضار کرد. با لباس مسافرتم به ملاقاتش رفتم؛ وقت ظهر ماه مبارک رمضان بود بر او وارد شدم؛ طشت و ابریق آوردند و دو دست خود را شست و به من هم امر نمود که دست خود را بشویم و من هم شستم و فراموش کردم که ماه رمضان است و روزه هستم چون طعام حاضر کردند متذکر شدم و عقب نشستم. حمید گفت: چرا نهار نمی خوری؟ گفتم ای امیر ماه مبارک است و من مریض نیستم و عذر دیگری برای افطار ندارم و شاید امیر عذری دارد. پس گریه کرد و گفت: من هم عذری ندارم و مریض نیستم؛ آن گاه اشکش جاری شد. پس از فراغت از طعام سبب گریه اش را از او پرسیدم؟ گفت: در زمانی که هارون الرشید در طوس بود شبی دنبال من فرستاد، وقتی که بر او وارد شدم، دیدم در نزد او شمعی روشن و شمشیری سبز رنگ و برهنه جلو اوست.. چون مرا دید پرسید: اطاعت تو از امیرالمومنین چگونه است؟ گفتم با جان و مال؛ پس مرا مرخص نمود. طولی نکشید مرا احضار نمود و همان سوال را تکرار نمود، گفتم با جان و مال و اهل و اولاد؛ پس مرا مرخص نمود. برای سومین مرتبه احضارم کرد و همان سوال را تکرار کرد، گفتم با جان و مال و اولاد و دین. پس خندید و گفت: این شمشیر را بردار و هر کس را که این خادم به تو نشان داد باید بکشی! شمشیر را برداشته همراه خادم بیرون شدم، مرا به خانه ای که درب آن قفل بود آورد. پس از بازکردن قفل وارد شدیم دیدم وسط آن چاهی است، و در آن خانه سه حجره است و هر سه مقفل است. پس یکی را باز نمود دیدم، بیست نفر پیر و جوان همه از اولاد علی و زهرا در زنجیرند! خادم گفت: باید اینها را گردن بزنی. او یکی یکی جلو می آورد و من گردن می زدم و بدن سر آنها را در چاه می انداختم تا بیست نفر کشته شدند. آن گاه در حجره دوم را باز نمود و در آن هم بیست نفر علوی در زنجیر بودند همه را به اشاره خادم رشید کشتم و در چاه انداختن، سپس در حجره سوم را باز نمود و در آن هم بیست نفر علوی بود مانند آن دو دسته همه را کشتم، نفر آخری پیرمردی بود. بمن فرمود: وای بر تو، فردای قیامت چه عذری داری وقتی که تو را حضور جد ما رسول خدا (ص) حاضر کنند و حال آنکه تو شصت نفر از اولاد او را بدون گناهی کشته ای؟ پس بدنم لرزید؛ خادم از روی غضب نظری بمن نمود و مرا ترسانید! آن پیرمرد را هم کشتم و در آن چاه افکندم. پس کسی که شصت نفر از اولاد رسول خدا (ص) را کشته باشد روزه و نماز او را چه نفعی است؟ من یقین دارم که مخلد در آتش هستم و لذا ماه رمضان را روزه نمی گیرم.

مرو یست که پس از ورود حضرت علی بن موسی الرضا(ع) به خراسان، عبدالله نیشابوری، داستان آن ملعون و یأس او را از پروردگار عالم برای حضرت نقل نمود، فرمود: وای بر او، آن یأسی که حمید از رحمت الهی داشت گناهش از قتل آن شصت نفر علوی بیشتر است. بلی اگر ملعون، پس از قتل این سادات بی گناه و پس از ارتکاب این گناه بزرگ به کلی از خدای خود بریده نشده بود و راستی از کرده خود پشیمان و از روی اخلاص توبه نموده از در عجز و زاری به رحمت الهی ملنجی شده بود؛ خدای کریم توبه او را قبول می فرمود. چنانچه توبه وحشی قاتل حضرت حمزه

اشعار

سالها بر درگهت خدمتگذارم یا حسین

وین زمان بر لطف تو امیدوارم یا حسین

مادرم بودت کنیز و من ترا هستم غلام

ای غلامی تو تاج افتخارم یا حسین

ای ید مشکل گشایت بر همه عالم محیط

مشکلی لاینحل افتاده بکارم یا حسین

تشنه گان در انتظار آب و من در پیش آب

غرقه در خون تاب ره رفتن ندارم یا حسین

اذن آب آوردنم دادی ولی ممکن نشد

زین جهت از پیشگاهت شرمسارم یا حسین

گرچه چشمم بسته شد از خون ولی در راه تو

باز باشد دیده گان انتظارم یا حسین

دشمن از تیغ جفا انداخت دستم را چو دید

دست از دامان مهرت برندارم یا حسین

ای تو صاحب اختیارم رحمتی کز یک عمود

رفته از دل تاب و از کف اختیارم یا حسین

گر برادر خواندمتبود از کمال اشتیاق

ورنه در کویت غلامی جان نثارم یا حسین

در ولادت دیده بگشودم بدامان علی

در شهادت سربپایت می گذارم یا حسین

در حضورت گرنه برخیزم مرا معذور دار

چون که دیگر طاقتی بر جان ندارم یا حسین