سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه اول ماه صفر وولادت امام باقر(جلسه سوم)

سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه اول ماه صفر وولادت امام باقر(جلسه سوم)

مورخه۱۴۰۴/۵/۵

احکام

شکستن نماز نافله

پرسش ۱۳. اگر مشغول نماز نافله باشیم و نماز جماعت شروع شود، می‌توانیم نماز نافله را بشکنیم؟

همۀ مراجع: چنانچه اطمینان ندارد که اگر نماز را تمام کند به رکعت اول نماز جماعت می‌رسد یا نه، مستحب است نماز نافله را رها کند و مشغول نماز جماعت شود.

ویژگی عاشورائیان

۱- توکل۲خدائی شدن۳-ثبات قدم۴-رجا

دوم ثبات قدم

برصیصای عابد وبلعم باعورا،شمر ابن ذی الجوشن

ابتدا بد انتهی خوب حرابن یزید ریاحی انسان باید ازخداوند عاقبت بخیری بخواهیم

وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيه السَّلام

و ثابت بدار قدم صدق مرا نزد خود به همراه حسين و ياران حسين، آنان كه جانشان را در دفاع از حسين (درود بر او) بخشيدند.

رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ (8آل عمران)

(راسخان در علم مى گويند:) پروردگارا! پس از آن كه ما را هدايت كردى، دلهاى مارا به باطل مايل مگردان و از سوى خود مارا رحمتى ببخش. به راستى كه تو خود بسيار بخشنده اى.

رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِياً يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ (193آلعمران)

پروردگارا! همانا ما دعوت منادى ايمان را شنيديم كه (مى گفت:) به پروردگارتان ايمان بياوريد، پس ايمان آورديم. پروردگارا! پس گناهان ما را بيامرز و زشتى هاى ما را بپوشان و ما را با نيكان بميران

رجا در قرآن

خداوند متعال در قرآن کریم، سیمای امیدواران را

معناشناسی**

۱- رجا (در لغت): به معنای امیدواری، آرزو و انتظار کشیدن برای رسیدن به چیزی نیک است.

۲- امید: احساس خوشبینانه نسبت به آینده و انتظار وقوع رویدادهای مثبت.

نکته: در قرآن، دوازده بار کلمه «عُسر» آمده؛ ولی کلمه «یسر» سی و شش بار تکرار شده است. شاید بدان معنا است که با هر یک عسر، سه راحتی است و این خود مایه امید در زندگی است.

لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً (7طلاق)

هر كس كه داراى وسعت (مالى) است، بايد طبق وسعت خود نفقه دهد و كسى كه روزى بر او تنگ شده، بايد از آنچه خداوند به او داده (به اندازه توان خود) انفاق كند. زيرا خداوند هيچ كس را مگر به اندازه آنچه به او داده است، تكليف نمى كند. به زودى خداوند پس از سختى، آسانى و فراخى پديد مى آورد

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً (5انشراح)

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً (6)

پس (بدان كه) با هر سختى آسانى است.

آرى، با هر دشوارى آسانى است.

از نظر روانى، هنگام برخورد با مشكلات نبايد تمام ذهن متوجه آن شود، بلكه بايد به سهولت هاى پس از آن كه مورد وعده و سنت الهى است نيز توجه نمود.

عُسرها سبب يُسر است. كلمه «مَعَ» ممكن است به معناى سبب باشد، يعنى هر سختى در درون خود تجربه ها و سازندگى هايى دارد. «انّ مع العسر يسراً»

حذف حرف فاء در جمله دوم «فانّ مع العسر يسرا، انّ مع العسر يسرا» بيانگر آن است كه اين اصل عمومى است و مخصوص پيامبر نيست.

أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (1انشراح)

(اى پيامبر!) آيا به تو شرح صدر عطا نكرديم؟

وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ (2)

و بار سنگين ات را از (دوش) تو برنداشتيم؟

الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ (3)

آن (بار گرانى) كه براى تو كمرشكن بود

وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ (4)

و نام تو را بلند (آوازه) گردانيديم

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً (5)

پس (بدان كه) با هر سختى آسانى است

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً (6)

آرى، با هر دشوارى آسانى است

فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ (7)

پس هر وقت (از كارى) فراغت يافتى (براى كار جديد) خود را به تعب انداز

وَإِلَي رَبِّكَ فَارْغَبْ (8)

و با رغبت و اشتياق به سوى پروردگارت روى آور

رهبران حق كه در برابر طوفان مخالفت ها و مشكلات و شكنجه ها و تهديدها و توطئه ها و تهمت ها و لجاجت ها و جنگ ها و... قرار مى گيرند بيش از هر چيز به سعه صدر نياز دارند. «ألم نشرح لك صدرك»

**بررسی مفهوم "رجا و امید" در متون فارسی و اسلامی**

۲. رجا در قرآن و حدیث

  1. - قرآن کریم در آیات متعددی مؤمنان را به امید به رحمت خدا تشویق میکند:

قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَي أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (53زمر

بگو: «اى بندگان من كه بر نفس خويش اسراف (و ستم) كرده ايد! از رحمت خداوند مأيوس نشويد، همانا خداوند همه ى گناهان را مى بخشد، زيرا كه او بسيار آمرزنده و مهربان است.»﴾** (زمر: ۵۳)

در تمام كلمات اين آيه لطف و مهر الهى نهفته است:

1. پيام بشارت را رسول خدا صريحاً اعلام كند. «قل»

2. خداوند انسان را مخاطب قرار داده است. «يا»

3. خداوند همه را بنده ى خود و لايق دريافت رحمتش دانسته است. «عبادى»

4. گناهكاران بر خود ستم كرده اند و به خدا ضررى نرسانده اند. «اسرفوا على انفسهم»

5. يأس از رحمت، حرام است. «لا تقنطوا»

6. رحمت او محدود نيست. «رحمة اللّه» («رحمة اللّه» به جاى «رحمتى» رمز جامعيّت رحمت است، چون لفظ «اللّه» جامع ترين اسم اوست).

7. وعده ى رحمت قطعى است. «انّ اللّه»

8. كار خداوند بخشش دائمى است. «يغفر»

9. خداوند همه ى گناهان را مى بخشد. «الذنوب»

10. خداوند بر بخشش همه ى گناهان تأكيد دارد. «جميعاً»

11. خدا بسيار بخشنده و رحيم است. «انّه هو الغفور الرحيم»

سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه اول ماه صفر(جلسه دوم)  مورخه۱۴۰۴/۵/۴

سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه اول ماه صفر(جلسه دوم)

مورخه۱۴۰۴/۵/۴

احکام

چرا شیعیان مانند اهل‌سنت بعد از سوره حمد #آمین نمی‌گویند ؟

1⃣ به عقیده شیعیان گفتن آمین بعد از سوره‌حمد بدعت و حرام است و طبق نظر اهل‏بيت عليهم‏السلام نه تنها گفتن آن در نماز مستحب نيست ، بلكه موجب بطلان نماز مى‌گردد ، ولى مذاهب اهل سنت آن را مستحب مى‌دانند .

2⃣ اهل بيت عليهم‏السلام به جهت حفظ سنت پيامبر از تحريف ، شديداً با اضافه كردن آمين مخالفت نموده و شيعيان را از گفتن آن در آخر قرائت حمد بازداشته‌اند .

4⃣ وجود برخي روايات نيز گوياي آن است كه اين بدعت متاثر از نفوذ نظريات يهود و نصارا در برخي مذاهب اسلامي مي‌باشد مانند روايت معاوية بن وهب كه گفت : درباره آمين گفتن بعد از والضالين از امام صادق علیه‌السلام سؤال شد ، حضرت فرمودند : که اين عمل يهود و نصارا است شما بايد از آن اجتناب کنيد .

مورخه:۱۴۰۴/۵/۴

ویژگی عاشورائیان

۱- توکل۲خدائی شدن۳-ثبات قدم۴-رجا

دوم ثبات قدم

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللّهَ كَثِيراً لَّعَلَّكُمْ تُفْلَحُونَ (45انفال)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هرگاه با گروهى (از دشمن) روبرو شديد، ثابت قدم باشيد و خدا را بسيار ياد كنيد تا شما رستگار شويد

یکی از امور مهم در زندگی ثبات قدم و استواری بر حق است.

معنی ثبات قدم

استوار، بااراده، باعزم، پابرجا، مصمم کسی تا پایان در مسیر حق باشد

ابتدا خوب آخر بد برصیصای عابد وبلعم باعورا،شمر ابن ذی الجوشن

ابتدا بد انتهی خوب حرابن یزید ریاحی انسان باید ازخداوند عاقبت بخیری بخواهیم

رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ (8آل عمران)

(راسخان در علم مى گويند:) پروردگارا! پس از آن كه ما را هدايت كردى، دلهاى مارا به باطل مايل مگردان و از سوى خود مارا رحمتى ببخش. به راستى كه تو خود بسيار بخشنده اى.

رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِياً يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ (193آلعمران)

پروردگارا! همانا ما دعوت منادى ايمان را شنيديم كه (مى گفت:) به پروردگارتان ايمان بياوريد، پس ايمان آورديم. پروردگارا! پس گناهان ما را بيامرز و زشتى هاى ما را بپوشان و ما را با نيكان بميران

رجا در قرآن

خداوند متعال در قرآن کریم، سیمای امیدواران را این چنین ترسیم می‌کند:

«إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَائک-ِ یرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛ [بقره/۲۱۸.] «آنان که ایمان آورده و کسانی که هجرت و در راه خدا جهاد کرده اند، آنان به رحمت خدا

معناشناسی**

۱- رجا (در لغت): به معنای امیدواری، آرزو و انتظار کشیدن برای رسیدن به چیزی نیک است.

۲- امید: احساس خوشبینانه نسبت به آینده و انتظار وقوع رویدادهای مثبت.

در متون دینی و عرفانی، "رجا" اغلب بار معنایی عمیقتری دارد و به امیدواری به فضل و رحمت الهی اشاره میکند.

امیدوارند و خداوند آمرزنده و مهربان است. »

. امیر مؤمنان علیه السلام در این باره می‌فرماید: «کُنْ لِما لا تَرْجُوا اَرجی مِنْکَ لِما تَرْجُو، فَاِنَّ مُوسَی بْنِ عُمْرانَ علیهماالسلام خَرَجَ یقْتَبِسُ لِاَهْلِهِ ناراً فَکَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَرَجِعَ نَبِیاً وَخَرَجَتْ مَلَکَةُ سَبَأ فَاَسْلَمَتْ مَعَ سُلَیمانُ علیه السلام وَخَرَجَ سَحَرَةُ فِرْعَوْنَ یطْلُبُونَ الْعِزَّةَ لِفِرْعَوْنَ فَرَجَعُوا مُؤْمِنِینَ؛ [الامالی، شیخ صدوق] به آنچه بدان امیدی نداری،

امیدوارتر باش از آنچه بدان امیدواری، پس به درستی که موسی بن عمران علیه السلام خارج شد تا برای خانواده اش آتش بیاورد؛ اما با خداوند بلندمرتبه و بزرگ صحبت کرد و پیامبر بازگشت. و ملکه سبأ خارج شد؛ اما همراه سلیمان علیه السلام اسلام آورد. و شعبده بازان فرعون خارج شدند تا برای فرعون عزت و بزرگی بیاورند؛ اما مؤمن بازگشتند. »

عَنْ أَبی عَبْد اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا کانَ فِی وَصِیهِ لُقْمَانَ قَالَ کانَ فِیهَا الْأَعَاجِیبُ وَ کانَ أَعْجَبَ مَا کانَ فِیهَا أَنْ قَالَ لِابْنِهِ خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خِیفَهً لَوْ جِئْتَهُ ببرِّ الثَّقَلَینِ لَعَذَّبَک وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بذُنُوب الثَّقَلَینِ لَرَحِمَک ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْد اللَّهِ ع کانَ أَبی ع یقُولُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا فِی قَلْبهِ نُورَانِ نُورُ خِیفَهٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزنَ هَذَا لَمْ یزدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزنَ هَذَا لَمْ یزدْ عَلَى هَذَا»

«از امام صادق (ع) سوال شد وصیت لقمان چه بود؟ حضرت فرمودند:

در آن شگفتی‌هایی بود و عجیب‌ترین آن‌ها چیزی است که به پسرش گفت: 《بترس از خدای عزوجل، ترسیدنی که اگر به اندازه‌ طاعت جن و انس آورده باشی هر آینه عذاب کند تو را و امیدوار باش خدایی را که اگر به اندازه‌ گناهان جن و انس آورده باشی هر آینه تو را بیامرزد》

روزی شخصی نزد امام صادق علیه السلام رفت و به دلیل مشکلات توانفرسای مالی از ایشان کمک خواست. امام با مهربانی فرمود: «متأسفانه! امروز چیزی برای کمک به تو در دسترس ندارم؛ اما به زودی مالی به دستم خواهد رسید و آن را به شما خواهم داد، ان شاء اللّه. » مرد گفت: «ای فرزند رسول خدا! پس موعدی را مقرر کنید که خدمت شما برسم و آن را تحویل بگیرم. » امام هر چند نمی خواست امید را از آن مرد بگیرد؛ ولی فهمید که مرد، امیدواری چندانی به رحمت خدا ندارد؛ از اینرو، به او فرمود: «چگونه به تو وعده بدهم؛ در حالی که من به آنچه امیدی ندارم، در برابر رحمت

پروردگار امیدوار می‌شوم و مهربانی خدا هر ناامیدی را برایم به امیدواری تبدیل می‌کند. » [ بحار الانوار، ج ۴۷، ص ۵۷]

نکته: در قرآن، دوازده بار کلمه «عُسر» آمده؛ ولی کلمه «یسر» سی و شش بار تکرار شده است. شاید بدان معنا است که با هر یک عسر، سه راحتی است و این خود مایه امید در زندگی است.

سخنرانی حجت الاسلام شریفی بمناسبت یکشنبه اول ماه منزل خانم سیفیان  مورخه ۱۴۰۴/۵/۴ 

سخنرانی حجت الاسلام شریفی بمناسبت یکشنبه اول ماه منزل خانم سیفیان

مورخه ۱۴۰۴/۵/۴

احکام

ایام ذاتاً سعد و نحس ندارد مگر به خاطر حوادثی که در آن واقع شده و لذا چون در ماه صفر سه تن از معصومین علیهم السلام چشم از جهان بسته‌اند و همچنین مشکلاتی که برای اسرای کربلا پیش آمد، ممکن است عنوان نحس به خود گرفته باشد به علاوه چون ماه حرام تمام می‌شده و دوباره جنگ و نزاع در بین قبایل عرب صورت می‌گرفته است؛ و به هر حال می‌توان تاثیر آنها را با صدقه و دعا حل کرد.

دلیلی بر این معنا نداریم و بر فرض صحت هم با مقداری صدقه مسئله حل می‌شود.

آیت‌الله سیستانی:

برای رفع نحسی احتمالی صدقه بدهید.

آیت‌الله بهجت:

فی‌الجمله ثابت است و صدقه دادن دعاهای مأثوره نافع است

۲-صدقه دارویی است شفابخش:

انسان در محاصره افات و بلاهای آسمانی و زمینی است و هر آن ممکن است اتفاق ناگواری برای او رخ دهد صدقه بهترین نقش و عالی ترین اثر را در دفع بلا و درمان دردها دارد.

رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود:

الصَّدَقَهُ تَدفَعُ البَلاءَ وَ هِی اَنجَحُ دَواءٍ وَ تَدفَعُ القَضاءَ وَ قَد اُبرِمَ اِبراماً وَ لا یَذهَبُ بِالاَدواءِ اِلّا الدُّعاءُ وَ الصَّدَقَهُ [بحار ج۹۶ص۲۶۹]

صدقه بلا را دفع می‌کند و موثرترین داروست صدقه قضای حتمی را دفع میکند و درد و بیماری‌ها را چیزی جز دعا و صدقه از بین نبرد.

عصر ما عصر حوادث ناگوار و تلخ است باید باور کنیم که دین ما دین کامل و همیشه با طراوت

متن شعر

یک شب دلم بهانه ی کرببلا گرفت

قلبم شکست و دور و برش را خدا گرفت

پس پا شدم به نیت روضه که ناگهان

دیدم بهشت آمد و دست مرا گرفت

ای زائری که می‌روی آهسته تر برو

شوق غم حسین مرا هم فرا گرفت

اذن دخول خواندم و وارد شدم ولی

دیدم بهشت گوشه ای از عرش جا گرفت

در مجلسی که جای رسولان وحی بود

هر کس نشست خلوت غار حرا گرفت

روضه شروع شد همه ی عرش گریه کرد

حتی خدا دلش ز غم کربلا گرفت

بالای عرش منبری از نور چیده شد

اقراء که هر که خواند دلش ارتقا گرفت

از بین شاعران درش محتشم که خواند

از دست‌های سبز پیمبر عبا گرفت

شاعر نوشت بیتی و از دست مادری

یکشب برای هیئت خود کربلا گرفت

آن سر که روی دامن معراج جای داشت

آخر چه شد که جا به سر نیزه‌ها گرفت

"سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه اول ماه سفر(جلسه اول)

"سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه اول ماه سفر(جلسه اول)

مورخه:۱۴۰۴/۵/۳

ویژگی عاشورائیان

۱- توکل۲خدائی شدن۳-ثبات قدم

دوم ثبات قدم

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللّهَ كَثِيراً لَّعَلَّكُمْ تُفْلَحُونَ (45انفال)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هرگاه با گروهى (از دشمن) روبرو شديد، ثابت قدم باشيد و خدا را بسيار ياد كنيد تا شما رستگار شويد

یکی از امور مهم در زندگی ثبات قدم و استواری بر حق است.

معنی ثبات قدم

استوار، بااراده، باعزم، پابرجا، مصمم کسی تا پایان در مسیر حق باشد

داستان بلعم باعورا

بلعم باعورا نامی است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است. او مردی بود که به مقام مستجاب الدعوه رسیده بود، اما در اثر پیروی از هوای نفس و نافرمانی از خداوند، از راه راست منحرف شد. برخی از منابع تفسیری می‌گویند او به جای اینکه از مقام خود برای هدایت مردم و یاری حق استفاده کند، در برابر حق ایستاد و به گمراهی کشیده شد.

خلاصه داستان بلعم باعورا در قرآن:

بلعم باعورا مردی دانشمند و از مستجاب‌الدعوه بود که در زمان حضرت موسی (ع) می‌زیست.

او به واسطه مقام و جایگاهی که داشت، می‌توانست دعاهایش مستجاب شود.

فرعون برای مقابله با بنی‌اسرائیل و حضرت موسی (ع)، از بلعم کمک خواست و از او خواست تا علیه بنی‌اسرائیل دعا کند.

بلعم در ابتدا مخالفت کرد، اما در نهایت با وسوسه‌های فرعون و هوای نفس، تن به این کار داد و علیه بنی‌اسرائیل دعا کرد.

به همین دلیل، خداوند او را از مقام خود خلع کرد و او را در دنیا و آخرت خوار و ذلیل گردانید.

نکات مهم:

داستان بلعم باعورا یک نمونه بارز از انحراف عالمان و دانشمندانی است که به جای هدایت مردم، به سوی گمراهی می‌روند.

این داستان هشداری است برای همه ما که باید مراقب باشیم تا فریب هوای نفس و وسوسه‌های شیطانی را نخوریم و همواره در مسیر حق و صراط مستقیم حرکت کنیم.

خداوند در قرآن کریم از بلعم باعورا به عنوان «کسی که آیات الهی را کنار گذاشت و از هوای نفس پیروی کرد» یاد می‌کند

ویژگی عاشورائیان- رجا

امیدواری به رحمت و لطف پروردگار در دل مؤمن، نیرویی ایجاد می‌کند که سبب می‌شود مشکلات برای او آسان شده، تلاشهای او بیش تر مفید واقع شود. انسانی که امیدوار است گام در مسیری می‌نهد که هر گام آن، پیروزی و سعادت است؛ چرا که او خود را به نیروی لطف و رحمت خدا متصل می‌داند، نه موجودی عبث با تلاشهای بی ثمر.

روایت شده: موسی (علیه‌السّلام) با جمعیتی از بنی‌اسرائیل به فرماندهی یوشع بن نون و کالب بن یوفنا از بیابان تیه بیرون آمده و به سوی شهر (بیت المقدس و شام) حرکت کردند، تا آن را فتح کنند و از زیر یوغ حاکمان ستمگر عمالقه خارج سازند.

وقتی که به نزدیک شهر رسیدند، حاکمان ظالم نزد بلعم باعورا ( عالم معروف بنی‌اسرائیل) رفته و گفتند از موقعیت خود استفاده کن و چون اسم اعظم الهی الهی را می‌دانی، در مورد موسی و بنی‌اسرائیل نفرین کن. بلعم باعورا گفت: «من چگونه در مورد مؤمنانی که پیامبر خدا و فرشتگان، همراهشان هستند، نفرین کنم؟ چنین کاری نخواهم کرد.»

۲ - فریب بلعم باعورا

آنها بار دیگر نزد بلعم باعورا آمدند و تقاضا کردند نفرین کند، او نپذیرفت، سرانجام همسر بلعم باعورا را واسطه قرار دادند، همسر او با نیرنگ و ترفند آنقدر شوهرش را وسوسه کرد، که سرانجام بلعم حاضر شد بالای کوهی که مشرف بر بنی‌اسرائیل است برود و آنها را نفرین کند.

بلعم سوار بر الاغ خود شد تا بالای کوه رود، الاغ پس از اندکی حرکت سینه‌اش را بر زمین می‌نهاد و برنمی‌خاست و حرکت نمی‌کرد، بلعم پیاده می‌شد و آنقدر به الاغ می‌زد تا اندکی حرکت می‌نمود. بار سوم همان الاغ به اذن الهی به سخن آمد و به بلعم گفت: «وای بر تو‌ ای بلعم کجا می‌روی؟ آیا نمی‌دانی فرشتگان از حرکت من جلوگیری می‌کنند.» بلعم در عین حال از تصمیم خود منصرف نشد، الاغ را رها کرد و پیاده به بالای کوه رفت، و در آنجا همین که خواست اسم اعظم را به زبان بیاورد و بنی‌اسرائیل را نفرین کند اسم اعظم را فراموش کرد و زبانش وارونه می‌شد به طوری که قوم خود را نفرین می‌کرد و برای بنی‌اسرائیل دعا می‌نمود.

به او گفتند: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: «خداوند بر اراده من غالب شده است و زبانم را زیر و رو می‌کند

حرابن یزد ریاحی

اولش بد آخرش خوب

در روز عاشورا که سپاه دشمن به مصاف امام حسین (ع) و یارانشان رفته بود، حرّ هم جزء افرادی بود که در مقابل حضرت ایستاده بودند، ولی در این میان، از جنگ با سیدالشهداء (ع) تردید داشت. از اینرو، با فردی به نام مهاجر بن اوس صحبت کرد و به او گفت: «به خدا قسم! خود را در گزینش بهشت و دوزخ مخیر می‌بینم. به خدا قسم که جز بهشت را برنگزینم، اگرچه قطعه قطعه و سوزانده شوم. پس از آن بود که به سرعت خود را به امام حسین (ع) رساند و دست هایش را بر سر گذاشت و گفت: ««فَتُبْ عَلَی فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیائِک وَ أَوْلَادِ بِنْتِ نَبِیک‏»؛ خداوندا به سویت بازگشتم. پس توبه‌ام را بپذیر؛ چراکه من دل هاى دوستانت و فرزندان دختر رسول خدا (ص) را به وحشت و اضطراب افکنده بودم

حکایت خوبان ۲۵۶:یک روز پادشاهی همراه با درباريانش برای شكار به جنگل رفتند

حکایت خوبان ۲۵۶:یک روز پادشاهی همراه با درباريانش برای شكار به جنگل رفتند.

هوا خيلی گرم بود وتشنگی داشت پادشاه و يارانش را از پا در می آورد. بعد ازساعتها جستجو جويبار كوچكی ديدند.پادشاه شاهين شكاريش را به زمين گذاشت، و جام طلایی را در جويبار زد و خواست آب بنوشد ،اما شاهين به جام زد و آب بر روی زمين ريخت.

برای بار دوم هم همين اتفاق افتاد، پادشاه خيلی عصبانی شد و فكر كرد ، اگر جلوی شاهين را نگيرم ، درباريان خواهند گفت: پادشاه جهانگشا نمی تواند از پس یک شاهين برآيد ؛ پس اين بار با شمشير به شاهين ضربه ای زد. پس از مرگ شاهين پادشاه مسير آب را دنبال كرد و ديد كه ماری بسيار سمی در آب مرده و آب مسموم است.

او از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت.

مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت.

بر یکی از بالهايش نوشتند :

«یک دوست هميشه دوست شماست حتی اگر كارهايش شما را برنجاند.»

روی بال ديگرش نوشتند :

«هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم به شكست است.»

حکایت خوبان ۲۵۵🌸 داستان تشرف جناب شیخ علی حلاوی در شهر حله 🌸

حکایت خوبان ۲۵۵🌸 داستان تشرف جناب شیخ علی حلاوی در شهر حله 🌸
💠 حکایت 💠
شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظر بوده است. آن جناب در مناجات هایش به مولایمان می گفت: «مولا جان، دیگر دوران غیبت تو به سر آمده و هنگامه ظهور فرار رسیده است. یاوران مخلص تو به تعداد برگ درختان و قطره های باران در گوشه و کنار جهان پراکنده اند. اینک بیا و بنگر که در همین شهر کوچک حله یاوران پا به رکاب تو بیش از هزار نفرند. آقا جان، پس چرا ظهور نمی کنی تا دنیا را لبریز از عدل و داد نمایی؟»

شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»

در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟»
او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند.»
مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی!»
شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.
شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد.
قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود.

وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.

قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند.

در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»

جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایان آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»

حضرت این جمله را فرمود و ناپدید شد. اینک در خانه جناب شیخ علی حلاوی، بقعه ای موسوم به مقام صاحب الزمان (عج) ساخته شده که روی سر در ورودی آن، زیارت مختصری از امام زمان(عج) نگاشته شده است. مردمان آن سامان، از دور و نزدیک برای دعا و تضرع به بارگاه الهی به سوی این مکان می شتابند.

📚منابع:
➖نهاوندی، شیخ علی اکبر، العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان علیه السلام، ج 2، ص 77-78.
➖تاریخ مقام الامام المهدی فی الحله، ص ۶۲
➖کتاب پیام امام زمان، سید جمال الدین

سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه دوم محرم(جلسه هفتم)   مورخه:۱۴۰۴/۵/۲

سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه دوم محرم(جلسه هفتم)

مورخه:۱۴۰۴/۵/۲

احکام

شروط ضمن عقد

تعداد زیادی از قراردادهایی که بین مردم بسته می شود در ضمن آن شرطی بیان می کنند ازدواج باشد یا غیر ازدواج فرقی ندارد به صورت مکتوب یا شفاهی، وظیفه افراد در برابر این شرط چیست؟

خصوصیاتی دارد که به برخی از مهمترین آنها اشاره می کنیم:

۱. شرط نباید خلاف شرع اسلام باشد مثلا فردی از طرف مقابلش در ضمن یک قرارداد درخواست کار حرامی یا درخواست ترک واجبی را داشته باشد. بنابراین اگر کسی در ضمن معامله ای یا در قرار داد استخدامی شرط کند که در گزارشات گزارش دروغ هم بنویسد یا فاکتور صوری هم درست کند و مانند این شرایط در این صورت نباید به این شرطها که خلاف شرع است عمل کرد.اما اگر در ضمن قرار شرط شود که کار مستحبی ترک شود یا کار مکروهی انجام گیرد باید طبق شرط عمل شود.

۲. اگر قرار داد به صورت کتبی نوشته شده است شرایط ضمن قرارداد به طرفین تفهیم شود و طرفین به شروط ضمن معامله توجه داشته باشند.

۳. شرط در ضمن معامله و قرارداد نامعلوم و مبهم نباشد. مثلا فروشنده در ضمن فروش منزلش با خریدار شرط کند، که تا مدت نامعلومی حق فسخ و بهم زدن معامله را داشته باشد، در این صورت چنین شرطی لازم الوفاء نمی باشد.

اول. خلاصه قبل راهکارهای برای خدائی شدن

۱. *نیت خالص برای خدا**

۲. تسلیم فرمان خدا بودن

۳. ذکر و یاد خدا در کارها

. «لاتطع من اغفلنا قلبه»(كهف، 28.)

ب: دلى كه دنبال فتنه و دستاويز مى گردد. «فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»(آل عمران، 7.)

ج: دلى كه قساوت دارد. «جعلنا قلوبهم قاسية»(مائده، 13.)و دل هايشان را سخت گردانيديم.كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَي قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ (14)

د: دلى كه زنگار گرفته است. «بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون»(مطففين، 14.)

ه: دلى كه مُهر خورده است. «طبع اللّه عليها بكفرهم»(نساء، 155.)

م-خَتَمَ اللّهُ عَلَي قُلُوبِهمْ وَعَلَي سَمْعِهِمْ وَعَلَي أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ

ویژگی آنان که خدائی شدند

وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ (146آلعمران)

و چه بسيار پيامبرانى كه همراه آنان خداپرستان بسيارى جنگيدند، پس براى آنچه در راه خدا به آنان رسيد،۱- نه سستى كردند و نه ناتوان شدند و ۲-تن به ذلّت ندادند و ۳-خداوند صابران را دوست دارد

(رِبّيّون» جمع «رِبّى» بر وزن «» به كسى گفته مى شود كه ارتباط و پيوند او با خدا محكم و در دين، دانشمند و مقاوم و با اخلاص باشد.[تفسير نمونه]

دوم ثبات قدم

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللّهَ كَثِيراً لَّعَلَّكُمْ تُفْلَحُونَ (45انفال)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هرگاه با گروهى (از دشمن) روبرو شديد، ثابت قدم باشيد و خدا را بسيار ياد كنيد تا شما رستگار شويد

یکی از امور مهم در زندگی ثبات قدم و استواری بر حق است.

معنی ثبات قدم

استوار، بااراده، باعزم، پابرجا، مصمم

۱-لازمه ى ايمان، ثابت قدمى است. «يا ايّها الّذين آمنوا... فاثبتوا»

۲-- ما مأمور به ثبات قدم در جبهه ايم، «فاثبتوا» امّا همين پايدارى را هم بايد از خدا بخواهيم. «وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْربّنا افرغ علينا صبراً و ثبّت اقدامنا» (بقره، 250)

و هنگامى كه در برابر جالوت و سپاهيان او قرار گرفتند، گفتند: پروردگارا صبر و شكيبايى بر ما فرو ريز و قدمهاى ما را ثابت و استوار بدار و مارا بر گروه كافران پيروز فرما

۳-- فضاى جبهه ى مسلمين بايد آكنده از ياد خدا باشد صدر اسلام جنگ بدر وحنین دربین کفار اواز خوان زن در جبهه مسلمین دعاوذکر

هر چه مشكلات بيشتر باشد، نياز به ياد خدا بيشتر است. «واذكروا اللّه كثيراً»

۴- يادى از خدا كافى نيست، بايد بسيار خدا را ياد كنيم. «واذكروا اللّه كثيراً» زيرا در بحران جنگ و حوادث جبهه، اگر ياد خدا بسيار نباشد، امكان انحراف در هدف، عمل وشيوه بيشتر است.

۵- در جبهه، بايد ياد خدا، جايگزين ياد زن، فرزند، مال و... باشد. «واذكروا اللّه» چنانكه امام سجاد عليه السلام در دعاى مرزداران مى فرمايد: خدايا! ياد مال و فرزندان و... را از دل رزمندگان ببر و بهشت را جلوى چشمشان جلوه بده. (صحيفه سجّاديه، دعاى )

۶-- پايدارى و ياد خدا، رمز پيروزى در نبرد و رستگارى جاويد است. «فاثبتوا واذكروا اللّه... لعلّكم تفلحون»

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ (7محمد)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر خدا را يارى كنيد، شما را يارى مى كند و گام هايتان را استوار مى سازد.

سوم -خداوند چند چيز را در گرو چند چيز بر خود لازم كرده است:

۱- توجّه و يادكردش را در گرو يادكرد انسان. «فاذكرونى اذكركم»(بقره، 152.)

۲- نصرت وياريش را در گرو يارى انسان. «ان تنصروا اللّه ينصركم»

۳- بركت و ازدياد را در گرو سپاسگزارى انسان. «لئن شكرتم لازيدنّكم»(ابراهيم، 7.)

۴۴- وفاى به عهدش را در گرو وفادارى انسان.(تفسير كشف الاسرار) «اوفوا بعهدى اوف بعهدكم»(بقره، 40.)

۷- ميدان هاى نبرد وجبهه ها، يكى از مراكز رستگارى است. «لعلّكم تفلحون»

نمونه هایی از ثبات قدم

مثال۱- آسیه زن فرعون

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (11تحریم)

و خداوند براى كسانى كه ايمان آورده اند، به همسر فرعون مثل زده است. آن گاه كه گفت: پروردگارا! براى من نزد خويش در بهشت خانه اى بساز و مرا از فرعون و كردار او نجات بده و مرا از گروه ستمگر رهايى بخش.

هنگامى كه آسيه، (همسر فرعون) معجزه حضرت موسى را ديد، به او ايمان آورد و فرعون، به كيفر اين كار، دست و پايش را به زمين ميخكوب كرد و او را زير آفتاب سوزان قرار داد.

سيماى آسیه همسر فرعون

۱- محيطزده نبود و جامعه شخصيّت او را نساخته بود. او با منطق در برابر رژيمى فاسد ايستاد.

۲-. زرق و برق زده نبود و به تمام مظاهر دنيوى پشت كرد و از كاخ و رفاه و ماديات گذشت.

۳-. فضاى سكوت و خفقان را شكست

۴-صبور بود و زير شكنجه جان داد و به شهادت رسيد، ولى از راه و مكتبش دست بر نداشت

۲-اصحاب کهف

وَرَبَطْنَا عَلَي قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهاً لَقَدْ قُلْنَا إِذاً شَطَطاً (14کهف)

و ما به دلهايشان نيرو و استحكام بخشيديم، آنگاه كه آنان بپاخاستند و (برخلاف عموم مردم) گفتند: پروردگار ما همان پروردگار آسمان ها و زمين است، هرگز جز او (كسى را به) خدايى نخواهيم خواند، چرا كه در اين صورت حرف خطايى گفته ايم

۳-خباب ابن ارت یک خانمی اربابش بود

پیامبر میامد کنار آهنگری او

۴-حجرابن عدی در مرج عذرادر دمشق وصیت کرد.اولی نماز۲-فرزندم اول اعدام بشود

چه کنیم ثابت قدم بمانیم؟

۱-رنگ عوض نکنیم شبث ابن ربعی

۲شک داشته باشد

۳تسویف فرصت سوزی

۵-برصیصای عابد

«کمَثَلِ الشَّیطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکفُرْ فَلَمَّا کفَرَ قالَ إِنِّی بَریءٌ مِنْک إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ؛ کار آن ها (منافقان) مانند شیطان است که به انسان گفت کافر شو و هنگامی که کافر شد گفت من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار عالمیان است بیم دارم.» (حشر/16)

بعضی از مفسران و ارباب حدیث در ذیل این آیات روایتی پر معنی از عابدی از بنی اسرائیل بنام «برصیصا» نقل کرده اند که می تواند درس بزرگی برای همه ی افراد باشد تا هرگز با طناب پوسیده شیطان و منافقان به چاه نروند که رفتن همان و سرنگون شدن در قعر چاه همان! خلاصه داستان چنین است:

در میان بنی اسرائیل عابدی بود بنام «برصیصا» که زمانی طولانی عبادت کرده بود و به آن حد از مقام قرب رسیده بود که بیماران روانی را نزد او می آوردند و با دعای او سلامت خود را باز می یافتند. روزی زن جوانی را از یک خانواده با شخصیت به وسیله ی برادرانش نزد او آوردند و بنا شد مدتی بماند تا شفا یابد. شیطان در این جا به وسوسه گری مشغول شد و آن قدر صحنه را در نظر او زینت داد تا آن مرد عابد به او تجاوز کرد! چیزی نگذشت که معلوم شد آن زن باردار شده (و از آن جا که گناه همیشه سرچشمه گناهان عظیم تر است) زن را به قتل رسانید و در گوشه ای از بیابان دفن کرد! برادرانش از این ماجرا با خبر شدند که مرد عابد دست به چنین جنایت هولناکی زده، این خبر در تمام شهر پیچید، و به گوش امیر رسید، او با گروهی از مردم حرکت کرد تا از ماجرا با خبر شود، هنگامی که جنایات عابد مُسَلَّم شد، او را از عبادتگاهش فرو کشیدند، پس از اقرار به گناه دستور داد او را به دار بیاویزند، هنگامی که بر بالای چوبه دار قرار گرفت شیطان در نظرش مجسَّم شد، گفت: من بودم که تو را به این روز افکندم! و اگر آن چه را می گویم اطاعت کنی موجبات نجات تو را فراهم خواهم کرد! عابد گفت چه کنم؟ گفت: تنها یک سجده برای من کن کافی است! عابد گفت: در این حالتی که می بینی توانایی ندارم، شیطان گفت: اشاره ای کفایت می کند، عابد با گوشه چشم، یا با دست خود، اشاره ای کرد و سجده به شیطان آورد و در دم جان سپرد و کافر از دنیا رفت!» (تفسیر نمونه، ج 23، ص544)

۴. و دوری از ریا

- کارها را برای نمایش به دیگران انجام ندهیم. امام علی (ع) فرمودند:

*«مَنْ عَمِلَ لِغَيْرِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى مَنْ عَمِلَ لَهُ»* (هر کس برای غیر خدا کار کند، خدا او را به همان کسی که برایش کار کرده واگذار میکند).

داستان

۲ ذكر يارب العالمين

*ذكر يارب العالمين [خانم اخوان کرباسی]

خواهر آقای کرباسی نقل کرده است سالی در فصل زمستان به اتفاق همسر و پسر دو ساله‌ام عازم مشهد بودیم روز قبل از سفر جهت خداحافظی به منزل اخوی آشیخ حسن رفتیم.

ایشان سفارش و توصیه‌هایی در رابطه با سفر زیارتی داشتند و ضمن آن فرمودند: «خواهر مواظب باش هنگام زیارت بدنت به بدن مرد نامحرم نخورد تا زیارتت قبول باشد» بعد فرمودند: «اگر هم جایی گرفتاری برایت پیش آمد ختم "ياربّ العالمین" را فراموش نکن. » بعد از این که

ما به اتّفاق عدّه ای از همشهری‌ها از یزد بیرون رفتیم در نیمه‌های شب ناگهان ماشین توقف کرد و مسافران پیاده شدند تا ببینند چه اتفاقی رخ داده؟

همه چیز حکایت از این داشت که عیب ماشین به سادگی رفع نمی شود من در این میان، بیشتر به فکر کودک خردسالم در آن هوای سرد بودم به همین جهت از اتوبوس بیرون نرفتم. ناگهان به یاد آوردم آقای اخوی فرمودند: ختم يارب العالمين را فراموش نکن من هم این ذکر شریف را شروع کردم اما طولی نکشید که به خواب رفتم و در آن حال آقای اخوی را دیدم که قرآنی روی دست گرفته اند و ذكر يارب العالمین را زمزمه می‌کنند!

من از دیدن این صحنه یکه خوردم و چشم باز کردم. دیدم راننده اتوبوس می‌گوید: همگی سوار شوید وقتی به یزد برگشتم این موضوع را برای

همسر اخوى تعریف کردم وی: گفت چندی پیش نیمه‌های شب از خواب بیدار شدم. دیدم آشیخ بیدارند و دور اتاق قدم می‌زنند و مشغول خواندن ذكر «يارب العالمین» هستند من سؤال کردم اتفاقی افتاده؟ ایشان گفتند: پناه به خدا از شر شیطان گویا همشیره در جایی گیر است. سپس آیه شریفه آیه شریفه ﴿فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾ را تلاوت کردند و باز به خواندن ذکر «يارب العالمین» پرداختند. من وقتى اظهارات همسر برادرم را، شنیدم دیدم درست در آن لحظاتی که ما در آن هوای سرد در آن بیابان گرفتار شده بودیم ایشان از این گرفتاری اطلاع پیدا کرده بودند و از برکت دعایشان - همان گونه که من در حال رؤیا دیدم - از آن گرفتاری نجات پیدا کردم؛ غفر الله

۵. استعانت از خدا و توکل

- قبل از هر کاری از خدا کمک بخواهیم: *«حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»* (خدا ما را کافی است و او بهترین حامی است).

- پس از تلاش، نتیجه را به خدا واگذار کنیم.

۶. **توجه به مسئولیت‌های الهی**

- حقوق مردم (مثل ۱-امانتداری،۲- عدالت، ۳-کمک به نیازمندان) را رعایت کنیم، زیرا رضای خدا در رضایت بندگان اوست.

- در روابط اجتماعی، تجارت، تحصیل و خانواده، حدود الهی را مراعات نماییم.

۷. پایبندی به نماز و عبادت

- نماز را به موقع و با حضور قلب بخوانیم، زیرا نماز ارتباط مستقیم با خداست:

*«إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي»* (طه: ۱۴).

- از دعا و مناجات برای تقویت روحیه الهی استفاده کنیم.

۸. توبه و بازگشت به خدا

- اگر خطایی کردیم، سریع توبه کنیم: *«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ»* (خدا توبه‌کنندگان را دوست دارد).

- با استغفار (أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ) خود را پاک نگه داریم.

### نتیجه:

اگر در تمام کارها

هدفمان رضای خدا باشد، ۱-از راه حرام دوری کنیم و ۳-به وظایف شرعی عمل نماییم۴-، زندگی ما رنگ الهی می‌گیرد و حتی امور عادی نیز تبدیل به عبادت می‌شوند.

🌿 *«رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»* (پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانا

🕌عبادت‌هایی ساده، اما عمیق و اثرگذار

👇👇👇

تا پیش از امروز، فکر می‌کردم راحت‌ترین نوع عبادت، همان ذکر گفتن است؛ کاری بی‌زحمت، بی‌هزینه و همیشه در دسترس،

چهارم🌻سیزده نوع عبادت🌻

سخن گفته شده بود؛ عبادت‌هایی ساده، ولی پرمعنا، که نه نیاز به نیروی بدنی دارند و نه خرجی روی دستت می‌گذارند. این‌ها را با تو نیز در میان می‌گذارم، شاید دل تو هم روشن شود:

👇👇👇

۱. عبادتِ رضا؛

راضی بودن به آنچه خدا برایت مقدر کرده، حتی اگر معنایش را اکنون نفهمی، همین اعتماد، عبادت است.

۲. عبادتِ تسکین خاطر؛

گاهی تنها چند جملهٔ دل‌نشین می‌تواند دلی را آرام کند. این مهربانی کوچک، عبادت بزرگی است.

۳. عبادتِ گره‌گشایی از کار دیگران؛

اگر کسی به کمک تو نیاز دارد و تو دستش را می‌گیری، بدانی یا نه، مشغول عبادتی.

۴. عبادتِ کلام نیکو؛

یک جملهٔ مهربانانه، یک واژهٔ آرامش‌بخش، می‌تواند در روز حساب به سود تو شهادت دهد.

۵. عبادتِ خوش‌گمانی؛

باطن آدم‌ها را به خدا بسپار. وظیفهٔ ما خوش‌گمانی است، نه داوری.

۶. عبادتِ زکات دانش؛

اگر دانشی داری و کسی از تو پرسید، آن را بی‌کم‌وکاست در اختیارش بگذار. علم را باید بخشید، همچون امانتی الهی.

۷. عبادتِ امید به خدا؛

داشتن امید و نگاه خوش‌بینانه به آینده، نشانهٔ ایمان است. خدا فرموده: «من همانم که بنده‌ام درباره‌ام می‌پندارد.»

۸. عبادتِ رها کردن آنچه به ما مربوط نیست؛

به آنچه به ما ربطی ندارد وارد نشویم؛ نه پرس‌وجو، نه قضاوت، نه تحلیل. «ای مؤمنان، از چیزهایی نپرسید که اگر بر شما آشکار شود، شما را اندوهگین می‌کند.»

۹. عبادتِ چشم‌پوشی از لغزش دیگران؛

زیادی سخت‌گیر نباشیم. کسی که مدام ایراد می‌گیرد، دیر یا زود خودش به همان عیب دچار می‌شود.

۱۰. عبادتِ ایستادن جلوی شایعه:

اگر سخن بدی دربارهٔ کسی شنیدی، نگذار از تو عبور کند. آن را همان‌جا متوقف کن.

۱۱. عبادتِ لبخند؛

لبخند ساده است، اما می‌تواند حال دل کسی را خوب کند. «لبخند تو به روی برادرت، صدقه است.»

۱۲. عبادتِ شادکردن دل دیگران؛

با مهربانی، گذشت، لبخند، هدیه، یاری، سخنِ خوش یا حتی رساندن خبری خوش… دل کسی را شاد کن، که عبادت همین است.

۱۳. عبادتِ صلهٔ رحم؛

با دیدار، تماس یا پیام کوتاهی می‌توان پیوند خویشاوندی را زنده نگه داشت. همین کار، نزد خدا بزرگ است.

🔰در این روزگار پرشتاب، چه‌ بسا این عبادت‌های ساده، بیش از بسیاری از اعمال سنگین، دل را به خدا نزدیک‌تر کنند. بیایید دل و دستمان را به مهربانی و خیر عادت دهیم؛ راهی کوتاه‌تر برای بندگی و آرامش

اشعار

((اشعار ابا عبدالله الحسین))

سرم خاک کف پای حسین است🏴

دلم مجنون صحرای حسین است🚩

بود پرونده ام چون برگ گل پاک🏴

در این پرونده امضای حسین است🚩

بهشت ارزانی خوبان عالم🏴

بهشت من تماشای حسین است🚩

به وقت مرگ چشمم را نبندید🏴

که چشم من به سیمای حسین است🚩

تمام هستیم باشد دل من

که لبریز از تولاّی حسین

سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه دوم محرم(جلسه ششم)   مورخه:۱۴۰۴/۵/۱

"سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه دوم محرم(جلسه ششم)

مورخه:۱۴۰۴/۵/۱

احکام

نماز مسافر

شکسته خواندن نماز تمام و تمام خواندن نماز شکسته با عدم آگاهی به حکم چه حکمی دارد؟

اگر اصلاً نمی دانسته اید که نماز مسافر شکسته است و به جای شکسته تمام خوانده اید، قضا ندارد؛ ولی اگر به جای نماز تمام، شکسته خوانده باشید، نماز باطل است.

اول قیام برای خدا

دوم- قيام سه عنصر لازم دارد:

۱-خلوص، «للّه»۲- رهبر، «صاحبكم»۳- فكر و برنامه. «تتفكّروا»

حركت ها و انقلاب هايى كه براى خدا نباشد و برخاسته از ۱-عقده ها و

۲- هوس ها ۳-و براى كسب ثروت باشد به جايى نمى رسد. اگر انقلاب همراه با فكر و برنامه جامع نباشد و يا رهبر الهى همراه و مصاحب با انقلابيون نباشد به نتيجه اى نمى رسد و بقا و بركاتى نخواهد داشت.

داستان

راهکارهای زیر استفاده کنیم:

۱. *نیت خالص برای خدا**

- هر کاری را با نیت خالص و فقط برای رضای خدا شروع کنیم. پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

«إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ»* (همانا اعمال به نیتها بستگی دارند).

- حتی کارهای روزمره مانند ۱-خوردن،۲- خوابیدن و۳- کار کردن را با نیت الهی انجام دهیم.

۲. تسلیم فرمان خدا بودن

- در همه جاها، رضایت خدا را در نظر بگیریم و بگوییم: *«اللَّهُمَّ رِضَاكَ وَ الْجَنَّةَ»* (خدایا! رضای تو و بهشت را میخواهم).

- از دستورات الهی (واجبات و مستحبات) پیروی کنیم و از گناهان دوری نماییم.

پيامبر صلي الله عليه و آله :

ماكَرِهتَهُ لِنَفسِكَ فَاكرَه لِغَيرِكَ و ما أحبَبتَهُ لِنَفسِكَ فَأحبِبهُ لأِخيكَ تَكُن عادِلاً في حُكمِكَ مُقسِطا في عَدلِكَ ؛

پيامبر صلي الله عليه و آله :

آنچه را كه براى خود نمى پسندى براى ديگرى نيز مپسند ، و آن چه براى خود دوست دارى براى برادرت هم دوست بدار تا در قضاوت عادل باشى و در عدالتت دادگر .

تحف العقول ، ص 14 .

پيامبر صلي الله عليه و آله :

اِنَّ اللّه َ يُحِبُّ الْعَبدَ اَنْ يَكُونَ سَهْلَ الْبَيْعِ وَ سَهْلَ الشِّراءِ وَ سَهْلَ القَضاءِوَ سَهْلَ الاِقْتِضاءِ؛

پيامبر صلي الله عليه و آله :

خداوند بنده اى را كه در خريد و فروش و قضاوت و پذيرش قضاوت آسان گير باشددوست دارد.

دعائم الاسلام، ج 1، ص 17

پيامبر صلي الله عليه و آله :

اِذا حَكَمْتُمْ فَاعْدِلوا وَ اِذا قُلْتُمْ فَاَحْسِنوا فَاِنَّ اللّه َ مُحْسِنٌ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ؛

پيامبر صلي الله عليه و آله :

هرگاه قضاوت مى كنيد، عادلانه قضاوت كنيد و هرگاه سخن مى گوييد، نيكو بگوييد،زيرا خداوند نيكوكار است و نيكوكاران را دوست دارد.

نهج الفصاحه، ح 200

۳. ذکر و یاد خدا در کارها

- با گفتن *«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ»* کارها را شروع کنیم.

- در طول روز با ذکرهایی مانند *«سُبْحَانَ اللَّهِ»*، *«الْحَمْدُ لِلَّهِ»* و *«اللَّهُ أَكْبَرُ»* ارتباط خود با خدا را حفظ کنیم.

داستان عبدالملک مروان واینکه آمده مکه اعمال را انجام نمی‌داد رفتن یک شخصیتی آوردن که اوراموعظه کند (جاحظ)

ويژگى هاى قلب مريض

الف: قلبى كه از خدا غافل است ولايق رهبرى نيست. «لاتطع من اغفلنا قلبه»(كهف، 28.)

ب: دلى كه دنبال فتنه و دستاويز مى گردد. «فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»(آل عمران، 7.)

ج: دلى كه قساوت دارد. «جعلنا قلوبهم قاسية»(مائده، 13.)و دل هايشان را سخت گردانيديم.كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَي قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ (14)

د: دلى كه زنگار گرفته است. «بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون»(مطففين، 14.)چنين نيست، بلكه آنچه كسب مى كردند بر دلهايشان زنگار نهاده است.

ه: دلى كه مُهر خورده است. «طبع اللّه عليها بكفرهم»(نساء، 155.)

سخن كه بر دلهاى ما پرده افتاده است (آنان را عقوبت كرديم) بلكه خداوند بر دل هاى آنان به خاطر كفرشان مهر زد و جز اندكى، ايمان نمى آورند.

م-خَتَمَ اللّهُ عَلَي قُلُوبِهمْ وَعَلَي سَمْعِهِمْ وَعَلَي أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ

(7بقره)

خداوند بر دلها و برگوش آنان مهر زده است و در برابر چشمانشان پرده اى است و براى آنان عذابى بزرگ است

شعری که به هنگام آوردن سر مصعب‌بن‌زبیر خوانده شد

نادره مردی ز عرب هوشمند

گفت به عبدالملک از روی پند

زیر همین گنبد و این بارگاه

روی همین مسند و این تکیه‌گاه

بودم و دیدم بَر ابن زیاد

آه! چه دیدم که دو چشمم مباد

تازه سری چون سپر آسمان

طلعت خورشید ز رویش نهان

بعد ز چندی سر آن خیره سر

بُد بَر مختار به روی سپر

بعد که مصعب سر و سردار شد

دستخوش وی سر مختار شد

این سر مصعب به تقاضای کار

تا چه کند با تو دگر روزگار