سخنرانی حجت الاسلام شریفی   بمناسبت فاطمیه ۹۵روزمنزل آقای جعفری مورخه۱۴۰۰/۱۰/۱۶(جلسه پنجم)

احکام

] مشاهده مانع پس از وضو یا غسل

💠 سوال: اگر بعد از #وضو و یا #غسل، مانعی در #اعضای_وضو و یا غسل دیده شود، چه وظیفه ای داریم؟

جواب: اگر ندانید مانع موقع غسل یا وضو وجود داشته يا بعد از وضو یا غسل ایجاد شده است، غسل و وضو و نماز صحيح است.

وهديّة منكر ونكير أربعة أشياء: صدق اللسان، وترك الغيبة، وقول الحقّ، والتواضع لكلّ أحد.

۱-تواضع دربرابر خداوند۲-تواضع درمعصومین يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (1حجرات)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! (در هيچ كارى) بر (حكم) خدا و پيامبر او پيشى نگيريد و از خداوند پروا كنيد، كه خداوند شنوا و دانا است.نمونه هاى پيش افتادن

به چند نمونه تاريخى از پيشى گرفتن بر پيامبر كه در تفاسير و روايات آمده، توجّه كنيم:

۱. قوم بنى تميم از پيامبرصلى الله عليه وآله امير و حاكم خواستند. خليفه ى اوّل و دوّم هر كدام شخصى را پيشنهاد كردند و با هم مشاجره مى كردند كه كانديداى من بهتر است، آيه نازل شد: «لاتقدّموا بين يدى اللَّه... و لاترفعوا اصواتكم»(4)

۲. امام معصوم عليه السلام به شخصى فرمود: اين دعا را بخوان: «لااله الاّ اللّه...» تا آنجا كه مى فرمايد: «يُحيى و يُميت». شنونده از پيش خود جمله اى اضافه كرد و گفت: «و يميت و يحيى» حضرت فرمودند: جمله ى تو صحيح است، امّا آنچه من مى گويم بگو و سپس آيه ى «لاتقدّموا بين يدى اللَّه و رسوله» را براى او تلاوت فرمودند.(5)

۳. بعضى اصحاب پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله خواب و خوراك و آميزش با همسر را بر خود حرام كردند. حضرت ناراحت شده و مردم را جمع كرده و فرمودند: من خودم غذا مى خورم، مى خوابم و با همسرم زندگى مى كنم. راه و روش و سيره ى زندگى من اين است، پس هركس از اين راه پيروى نكند، از من نيست. «فمَن رَغِب عن سنّتى فليس منّى»(6)

۴. با اين كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله ازدواج موقّت را شرعى و قانونى اعلام فرمودند، امّا خليفه ى دوم آن را حرام كرد. اين خود، نوعى پيش افتادن از پيامبرصلى الله عليه وآله است كه در اين آيه از آن نهى شده است. «لاتقدّموا بين يدى اللَّه و رسوله»


۵. در سال هشتم هجرى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله براى فتح مكه از مدينه حركت كردند، بعضى از مسلمانان در اين سفر روزه خود را افطار نكردند، با اين كه مى دانستند مسافر روزه ندارد و مى ديدند كه پيامبرصلى الله عليه وآله افطار كرده است. اينها در واقع از پيامبرصلى الله عليه وآله پيشى گرفتنديَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ (2)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! (در گفتگو با پيامبر) صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر نكنيد و آن گونه كه با يكديگر بلند گفت وگو مى كنيد، با پيامبر بلند سخن مگوييد! مبادا (به خاطر اين بى ادبى،) اعمالتان نابود شود و شما آگاه نشويد الف: پيامبر اسلام در آستانه ى رحلت، تقاضاى قلم و كاغذى كرد و فرمود: مى خواهم چيزى بگويم و بنويسيد كه بعد از آن هرگز گمراه نشويد! در ميان حاضران خليفه ى دوّم گفت: بيمارى پيامبر شديد شده و سخنانش بى ارزش است، شما قرآن داريد و نيازى به نوشتن نيست. سر و صدا به موافقت و مخالفت بلند شد. حضرت فرمود: برخيزيد و برويد۳-تواضع در برابر والدین

 ۴-دربرابر مومنان

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یرْتَدَّ مِنْکمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَیحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ... (سوره مائده،آیه 54)

1- ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد(به خدا زیانی نمی رساند؛) خداوند به زودی جمعیتی را می آورد که آنها را دوست دارد و آنان(نیز) او را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان متواضع، در برابر کافران سرسخت و نیرومندند

2-وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَی الأرْضِ هَوْنًا وَ إِذَاخَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا(سوره فرقان،آیه 63)

بندگان(خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه می روند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می گویند(و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند)

3- وَاخْفِضْ جَنَاحَک لِمَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (سوره شعراء،آیه 215)

3- (ای پیامبر) بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند بگستر(و نسبت به آنها تواضع و مهربانی کن)

 

یکی از اوصاف بارز آنها این است که در برابر مؤمنان متواضعند: (أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ) و در برابر کافران نیرومند و قوی هستند (أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ).«اذلة» جمع »ذلول» و «ذلیل» از ماده «ذل» (بر وزن حر) در اصل به معنی نرمی و ملایمت و تسلیم است در حالی که »اعزة» جمع «عزیز» از ماده «عزة» به معنی شدت است، حیوانات رام را «ذلول» می گویند چون ملایم و تسلیمند و «تذلیل» در آیه (وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلیلا) اشاره به سهولت چیدن میوه های بهشتی است. گاه ذلت در مواردی به کار می رود که معنی منفی دارد و آن در جایی است که از سوی غیر به انسان تحمیل می شود وگرنه در ماده این لغت مفهوم منفی ذاتا وجود ندارد(دقت کنید).

به هر حال آیه فوق دلیل روشنی بر اهمیت تواضع و عظمت مقام متواضعین است، تواضعی که از درون جان انسان برخیزد و برای احترام به مؤمنی از مؤمنان و بنده ای از بندگان خدا باشد.

در دومین آیه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقی گروهی از بندگان خاص خداست که در طی آیات سوره فرقان از آیه 63 تا آیه 74 دوازده فضیلت بزرگ برای آنها ذکر شده است و جالب اینکه نخستین آنها همان صفت تواضع است، این نشان می دهد همان گونه که «تکبر» خطرناک ترین رذائل است، تواضع مهمترین یا از مهمترین فضائل می باشد، می فرماید: «بندگان خاص خداوند رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه می روند» (وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَی الأرْضِ هَوْنًا)«هون» مصدر است و به معنی نرمی و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معنی اسم فاعل در اینجا به خاطر تاکید است، یعنی آنها چنان آرام و متواضعند که گویی عین تواضع شده اند و به همین دلیل در ادامه آیه می فرماید: «هَوْنًاوَ إِذَاخَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می گویند(و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند)».

و .

«] دوم خضوع و تذللی است که از سوی دیگری بر انسان تحمیل شود و او را خوار کند.

ناگفته پیداست که منظور از (الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَی الأرْضِ هَوْنًا) این نیست که فقط راه رفتن آنها متواضعانه است، بلکه منظور نفی هرگونه

شايد مراد از «مَشى» و حركت آرام در زمين، تنها نحوه ى راه رفتن نباشد، بلكه شيوه ى زندگى متعادل را هم شامل شود.

«هَوْن» هم به معناى تواضع و مدارا و نرمخويى است و هم به معناى سكينه ووقار.

امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از «هوناً» زندگى كردن بر اساس فطرت و هماهنگ با روحيه اى است كه خداوند آفريده است. يعنى بندگان خدا، خود را به تكلّف و رنج و تعب نمى اندازند. [

كلمه ى «سلام» در اين جا به معناى سلامِ وداع با ياوه ها و برخورد مسالمت آميز است. چنانكه درباره ى حضرت ابراهيم عليه السلام مى خوانيم: همين كه عمويش او را طرد كرد و گفت: از من دور شو، ابراهيم گفت: «سلام عليك سأستغفر لك»  خداحافظ، به زودى براى تو از پيشگاه خداوند طلب آمرزش خواهم كرد

داستان فروتني با سلمان فارسي

حضرت (سلمان ) مدتي در يكي از شهرهاي شام امير (فرماندار) بود . سيره او در ايام فرمانداري با قبل از آن هيچ تفاوت نكرده بود ، بلكه هميشه گليم مي پوشيد و پياده راه مي رفت و اسباب خانه خود را تكفل مي كرد . 

يك روز در ميان بازار مي رفت ، مردي را ديد كه يونجه خريده بود و منتظر كسي بود كه آن را به خانه اش ببرد . سلمان رسيد و آن مرد او را نشناخت و بي مزد قبول كرد بارش را به خانه اش برساند . 

مرد يونجه را بر پشت سلمان نهاد ، و سلمان آن را مي برد . در راه مردي آمد و گفت : اي امير اين را به كجا مي بري ؟ آن مرد فهميد كه او سلمان است در پاي او افتاد و دست او را بوسه مي داد و مي گفت : مرا ببخش كه شما را نشناختم . 

سلمان فرمود : اين بار را به خانه ات بايد برسانم و رسانيد ، بعد فرمود : اكنون من به عهد خود وفا كردم ، تو هم عهد كن تا هيچكس را به بيگاري (عمل بدون مزد) نگيري و چيزي را كه خودت مي تواني ببري به مردانگي تو آسيبي نمي رساند . (240)

 داستان بلال حبشي

(بلال حبشي ) از مسلمانان بود كه از نظر معنوي ترقي كرده بود ، تا جائي كه اذان گوي پيامبر صلي الله عليه و آله شد و حضرتش مي فرمود : اي بلال به روح ما (به وسيله اذان ) نشاط ببخش . 

پيامبر صلي الله عليه و آله او را امين بر بيت المال نمود ، و همچون برادر تني با او رفتار مي كرد و به او مي فرمود : وقتي وارد بهشت مي شوم ، صداي كفش ترا جلوتر از خود مي شنوم ، آن وقت كه در سرزمين سرسبز بهشت راه مي روي . . . . 

بر اين اساس مسلمانان نزد بلال مي آمدند ، و امتيازات و افتخاراتي را كه كسب كرده بود به او تبريك مي گفتند . 

بلال هرگز با تعريفات آنان مغرور نمي شد و ستايش مردم او را عوض نمي كرد ، با كمال تواضع در پاسخ آنها مي گفت : (من از اهالي حبشه هستم ، ديروز عبد و غلام بودم . )(241)

 داستان عيسي عليه السلام

و شستن پاي حواريين (عيسي بن مريم ) به حواريين خود فرمود : مرا به شما حاجتي است ؟ گفتند : چه كار كنيم ؟ عيسي از جاي حركت كرد و پاهاي حواريين را شستشو داد ! عرض كردند : يا روح الله ما سزاوارتريم كه پاي شما را بشوئيم ! 

فرمود : سزاوارترين مردم به خدمت كردن ، عالم است ، اين كار را كردم كه تواضع كرده باشم ، شما هم تواضع را فرا گيريد و بعد از من در بين مردم فروتني كنيد آن طور كه من كردم و بعد فرمود : 

📝حضرت زهرا سلام الله علیها به امیرالمومنین فرمود: علی جان ! وقتی فاطمه را دفن کردی از کنار قبرم زود نروی، شب سختی است علی جان بنشین برایم قرآن بخوان. برایم دعا کن. 

🔷علی نشسته بود گریه می کرد و ملائکه نازل شدند حبیبه ی خدا ! مَن ربُّک ؟ جواب فرمود؛ مَن نبییُک؟ جواب فرمود؛ مَن امامُک ؟ فاطمه جان امامت کیست؟ فرمود: این آقای غریبی که بالای قبرم نشسته دارد گریه می کند امام من است

مصیبت

از لاله زار توحيد آتش زبانه مي‌زد (مصيبت)

گل گشته بود پرپر بلبل ترانه مي‌زد 

در گلشن ولايت يك نو شكفته گل بود 

گر مي‌گذاشت گلچين آن گل جوانه مي‌زد 

من ايستاده بودم ديدم كه مادرم را 

قاتل گهي به كوچه گاهي بخانه مي‌زد 

گاهي به پشت و پهلو گاهي به دست و بازو 

گاهي به چشم و صورت گاهي به شانه مي‌زد 

گرديده بود قنفذ هم دست با مغيره 

او با غلاف شمشير اين تازيانه مي‌زد 

 

وقتي كه باغ مي‌سوخت صياد بي مروت

مرغ شكسته پر را در آشيانه مي‌زد 

با چشم خويش ديدم جان دادن پدر را 

از ناله اي كه مادر در آستانه مي‌زد 

اين روزها كه ميديد موي مرا پريشان 

 

با اشك ديده مي‌شست با دست، شانه مي‌زد