"سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه دوم محرم(جلسه پنجم)   مورخه:۱۴۰۴/۴/۳۱

"سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه دوم محرم(جلسه پنجم)

مورخه:۱۴۰۴/۴/۳۱

احکام

✅ مقدار سن فرزند برای سفر بدون اجازه والدین

#سوال

اذن و رضایت پدر و مادر برای سفر رفتن فرزند تا چه سنی لازم است ؟

#جواب

فرزند در هر سنی که باشد اگر سفر او موجب اذیت و آزار والدین گردد سفر او حرام می باشد مگر این که سفر واجب و لازمی باشد .

✅ سفر بدون اجازه پدر و مادر

#سوال

آیا می‌توان بدون اجازه‌ی پدر و مادر در پیاده‌روی اربعین و یا هر نوع پیاده‌روی زیارتی و ... شرکت نمود ؟

#جواب

اگر این سفر موجب اذیت و آزار آن‌ها نشود اشکالی ندارد و الا جایز نیست . یعنی چنین سفری ، سفر معصیت است و نماز را باید به صورت کامل {چهار رکعتی} اداء کرد و اگر ماه مبارک رمضان باشد روزه هم بگیرد .

اول قیام برای خدا

قیام برای خدا از اخلاص و پاکی نیات سرچشمه می‌گیرد. آنان که برای خدا قیام می‌کنند، تمام عزم خود را جزم کرده، هرگز با تنها ماندن و بی وفایی، اطرافیان خسته نمی شوند و میدان را خالی نمی کنند و خللی به عزم و اراده شان وارد نمی شود.

قرآن کریم قیام فردی برای خدا را ضروری می‌داند و می‌فرماید:

قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَي وَفُرَادَي ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ (46سبا)

بگو: شما را به يك چيز اندرز مى دهم: دودو و يك يك براى خدا قيام كنيد. سپس بينديشيد، تا بدانيد كه در يار شما ديوانگيى نيست. اوست كه شما را از آمدن عذابى شديد مى ترساند

در واقع خداوند متعال سفارش می‌کند برای رضای او و در راه او ابتدا به طور گروهی (مثنی) و در غیر این صورت، به تنهایی (فرادی) برای او قیام کنید. همان گونه که امام حسین علیه السلام قیام خود

تعداد و نفرات نقش اصلى را ندارد. �تقوموا للّه مَثنى و فرادى�

دوم- قيام سه عنصر لازم دارد:

۱-خلوص، �للّه�۲- رهبر، �صاحبكم�۳- فكر و برنامه. �تتفكّروا�

حركت ها و انقلاب هايى كه براى خدا نباشد و برخاسته از ۱-عقده ها و الان جنگ یهود بامسلمانان عقده صدر اسلام وجنگ خیبر،اسرا رابردن منطقه باکتوما سوریه وحتی

اشعار یزید

خود یزیددر موقعی که سر امام حسین را

چوب خیزرانی برایش آوردند و با آن به دندانهای پیشین امام علیه السلام می زد و این اشعار راکه بصراحت کفر او را آشکار می ساخت ترّنم می کرد:

لیت أشیاخی ببدرٍ شَهِدوا جزعَ الخزرجِ من وَقْع الأسَلْ (۱)

۱- ای کاش بزرگانی از قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، هم اکنون بودند و زاری قبیله خزرج را از زدن شمشیرها و نیزه ها می دیدند!

لأهلّوا و استهلّوا فرحاًثُمّ قالوا یایزیدُ لاتُشَلْ (۲)

۲- در آن هنگام از شدت فرح و خوشحالی فریاد می زدند و می گفتند: ای یزید دستت درد نکند!

قَدْقَتَلْنا القَرْم من ساداتهِمْ و عدَلْناه بِبَدْرٍ فاعتدَلْ (۳)

۳- ما بزرگان اینها را به جای کشتگانمان در بدر کشتیم که سربه سر شد.

لعِبَتْ هاشمُ بالملکِ فلا خبرٌ جاءَ ولاوحی نَزَلْ (۴)

۴- بنی هاشم با سلطنت و حکومت بازی کردند و گرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود

لستُ من خُنْدُفٌ ان لم انتقمْ من بنی أحمدَ ماکانَ فَعَلْ (۵)

۵- اگر من نتوانم از فرزندان احمد انتقام کارهایشان بگیرم، از دودمان خندف نیستم! دو بیت أول و سوم از ابن زبعری است که در جنگ احد سروده بود سه بیت دیگر از خود آن بی شرم است. توضیح اینکه �خندف� نام زنی است که نسب بنی امیه به او می رسد.

۲- هوس ها ۳-و براى كسب ثروت باشد به جايى نمى رسد. اگر انقلاب همراه با فكر و برنامه جامع نباشد و يا رهبر الهى همراه و مصاحب با انقلابيون نباشد به نتيجه اى نمى رسد و بقا و بركاتى نخواهد داشت.

داستان

۵- خدمت برای رضای خدا

*خدمت برای رضای خدا [آقای حاج محمدرضا نوکار]

یکی از کسبه بازار یزد نقل کرده است: من در خیابان فعلی امام یزد حوالى امام زاده فاضل مغازه ای داشتم و مرحوم حاج سید محمدرضا میبدی گاهی که از آن حوالی عبور می‌کردند در مغازه من برای استراحت توقف می‌کردند من هم از موقعیت استفاده کرده یک کرسی می‌آوردم تا بنشینند و از محضرشان بهره ببرم یک روز وقتی وارد شدند فرمودند تو را ناراحت می‌بینم چه شده؟ چرا کدر هستی؟ عرض کردم دوستی داشتم که به زعم خودم خیلی برایش خدمت کرده‌ام و او را یک دوست واقعی می‌دانستم و چون با او صمیمی بودم و برایش هم صمیمانه خدمت کرده بودم انتظار نداشتم او برای من به پاس آن همه خدمت بدی کند و عملی از وی سر زند که من بی هیچ

اشعار

حسین مظهر عدالت

گوهری رخشنده بر روی زمین افتاده است * گوئیا ز انگشتر خاتم نگین افتاده است

با تن صد چاك روى خاك گرم كربلا * از ستم آویزه عرش برین افتاده است

در ره آزادی دین و قوانین خدا * شاهدین روی زمین از صدر زین افتاده است

زینت دوش نبی فرزند دلبند علی * تشنه لب از جور قوم مشرکین افتاده است

همچو مروارید غلطان در درون قتل گاه * یکه و تنها و بی یار و معین افتاده است

در يسارش عون و جعفر غوطه ور در خاك و خون

* در یمینش قاسم زیبا جبین افتاده است

یک طرف گردیده از خون کاکل اکبر خضاب * و ان طرف اصغر ز پا از تیر کین افتاده است

یک طرف دست رشید ساقی لب تشنگان * درکنار القمه در راه دین افتاده است

سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه دوم محرم(جلسه چهارم)   مورخه:۱۴۰۴/۴/۲۱

سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه دوم محرم(جلسه چهارم)

مورخه:۱۴۰۴/۴/۲۱

احکام

💠 شک در وضو پس از نماز

💬سؤال: اگر کسی بعد از نماز شک کند که وضو گرفته یا نه، وظیفه او چیست؟

✅ جواب:

🔹 نماز خوانده شده صحیح است ولی باید برای نمازهای بعدی وضو بگیرد.

یکی از اوصاف عاشورائیان توکل

برای مفهوم «توکل» تعاریف گوناگونی وجود دارد که از آن میان، حضرت امام خمینی رحمه الله تعریف ذیل را برگزیده است:

ظاهر آن است - چنانکه مشتقات آن دلالت بر آن دارد - به معنای واگذاری امر به فرد معتمدی است، از آن باب که خود را در صورت دادن آن امر عاجز می‌بیند و وکالت و توکیل از این باب است. [شرح حدیث جنود عقل و جهل]

قرآن کریم، توکل کردن بر خداوند متعال را نوعی وظیفه برای مؤمنان معرفی می‌کند و می‌فرماید: «اللَّهُ لَآ إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»؛ [تغابن/۱۳.] «خدا است که جز او معبودی نیست و مؤمنان باید فقط بر خداوند اعتماد کنند. »

غیر از او هیچ کس شایسته عبودیت نیست; چرا که ۱-مالکیت،۲- قدرت، ۳-علم و ۴-غنى،۵- همه از آن او است، و دیگران هر چه دارند، از او دارند، و به همین دلیل، نباید در برابر غیر او سر تسلیم و تعظیم فرود آورند، و نیز به همین دلیل، براى حلّ هرگونه مشکل، باید از او مدد گیرند و فقط بر او توکل کنند.

در روایات معصومان نیز تأکید فراوانی بر آن صورت گرفته است وگاه در برخی روایات، از توکل

به عدم ترس از غیر خدا تعبیر شده است که مؤمن، کسی را غیر خدا در نظر نداشته و از غیر او نیز نترسد.

ابو بصیر از امام صادق علیه السلام چنین نقل می‌کند: «قالَ لِی: ما مِنْ شَی ءٍ اِلَّا وَلَهُ حَدٌّ قالَ: فَقُلْتُ وَما حَدُّ التَّوَکُّلِ؟ قالَ الْیقِینُ. قُلْتُ: فَما حَدُّ الْیقِینِ؟ قالَ: اَنْ لا یخافَ مَعَ اللَّهِ شَیئاً؛ [مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۱۵ ] آن حضرت به من فرمود: هیچ چیزی نیست؛ مگر اینکه حدی دارد. ابو بصیر گفت: به امام عرض کردم: حدّ توکل چیست؟ امام علیه السلام فرمود: یقین. پرسیدم: حدّ یقین چیست؟ فرمود: اینکه با وجود خدا، از چیزی نترسی. »

آیت اللّه حاج شیخ محمّدتقی بافقی رحمه الله نمونه کامل از توکل به خدا و نهراسیدن از غیر خداست. ایشان پس از آزادی از زندان رضاخان به

شهر ری تبعید شد. رئیس شهربانی مأمور شد به نحوی از او دلجویی کند تا دست از سرسختی بردارد. او به خانه ایشان می‌رود. وقتی وارد شد با غرور به آقا عرض کرد: «آقا من مأمور شده‌ام هر چیزی نیاز دارید برایتان فراهم کنم. »

آیت اللّه بافقی رحمه الله برآشفت و با عصبانیت فرمود: «تو چه کاره هستی که چنین ادعایی می‌کنی و می‌گویی من هر حاجتی داشته باشم می‌توانی برآورده کنی؟ » رئیس شهربانی با غرورگفت: «من رئیس شهربانی این شهر هستم. » ایشان پاسخ داد: «خوب، حالا که این طور است الآن دستور بده هوا ابری شود و باران ببارد. اگر می‌توانی انجام بده. » ایشان ادامه داد: «مافوق تو چطور؟ او می‌تواند؟ اصلاً بالاترین مقام مملکت، شخص شاه چطور؟ او می‌تواند؟ » رئیس شهربانی سرش را زیر انداخت و گفت: «نه آقا! معلوم است که نمی تواند. » ایشان فرمود: «پس بلند شو برو و

دیگر هم از این سخنان شرک آمیز به زبان نیاور! » رئیس شهربانی با شگفتی از توحید و توکل آن مرد خدا از جایش بلند شد و با شرمندگی بیرون رفت. » [مجاهد شهید حاج محمدتقی بافقی]

تکیه بر تقوا و دانش در مسیر کافری است راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

توسل

منش انبيا وامام حسین بر

توکل بر خدا و تکیه داشتن بر نیروی الهی

قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَيَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَي مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ (88)

(شعيب) گفت: اى قوم من! آيا انديشيده ايد كه اگر من دليل روشنى از طرف پروردگارم داشته باشم و او مرا رزق نيكويى (مثل نبوّت) از سوى خود عطا كرده باشد، (چگونه مى توانم مخالفت او كنم؟) و من نمى خواهم نسبت به آنچه شما را از آن نهى مى كنم، خود مخالفت كنم (ومرتكب آن شوم). من به جز اصلاح به مقدار توانم، خواسته ى ديگرى ندارم و جز به لطف خداوند، توفيقى براى من نيست، (از اين روى) بر او توكّل كرده ام و به سوى او بازگشته ام.

۱-اراده ى كارها از ما، ولى ميزان توفيق از خداست. « ان اريد ، ما توفيقى الا بالله»

۲-- در كارها آخرين تلاش را به كار ببريم، ولى بدانيم كه موفّقيّت به دست

۳-خداوند است. «ما استطعت و ما توفيقى ...»

۳- توكّل زمانى نتيجه بخش است كه در كنارِ تلاش باشد. «ما استطعت ، توكّلت»

۴-- مصلح بايد خود صالح و اهل ايمان، توكّل، انابه و سوز باشد. «مااستطعت، عليه توكّلت و اليه اُنيب»

۵- در اين آيه براى آمر به معروف و ناهى از منكر اين سفارها شده است:

الف: شخصاً اهل عمل باشد. «ما اريد ان اُخالفكم الى ما انهاكم عنه»

ب: هدف او اصلاح جامعه باشد. «ما اُريد الاّ الاصلاح»

ج: توفيق كارش را از خداوند بداند. «و ما توفيقى الاّ باللَّه»

د: هميشه بر او توكّل نمايد. «عليه توكّلت»

ه : در مشكلات به او پناه ببرد. «اليه اُنيب»

. امام حسین علیه السلام از ابتدای حرکت خویش و در تمامی مراحل قیام خونین خود، بر پروردگار توکل کرد و هر گامی را با توکل به سوی گستره کربلا برداشت

و آن گاه که غریبه و آشنا او را نصیحت کردند و بسیاری از نزدیکان، وی را تنها گذاشتند، امام با قلبی سرشار از توکل بر پروردگار به سوی فردای روشن خود حرکت کرد.

او حتی بر تعداد سربازان و یاران خویش هم تکیه نداشت و شب عاشورا همگان را آزاد گذاشت تا هر که می‌خواهد باز گردد؛ چرا که از ابتدای سفر، شعار او این بود: «ما تَوْفِیقِی اِلَّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَاِلَیهِ اُنِیبُ؛ [بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۳۰.] هیچ توفیقی برای من نیست؛ مگر به خواست خدا. به او توکل می‌کنم و به سوی او پناه می‌آورم. »

اما در گرماگرم نبرد، هرگاه فرصتی می‌یافت برای اتمام حجت با لشکر دشمن و نیز به منظور بشارت و دلگرمی یاران خود خطبه ای ایراد و رو به اصحاب خود می‌کرد و می‌فرمود: «اِنِّی تَوَکَّلْتُ

عَلَی اللَّهِ رَبِّی وَرَبُّکُمْ؛ [همان، ج ۴۵، ص ۹] من بر خدایی که پروردگار خودم و پروردگار شما است توکل می‌کنم. »

آن گاه که اردوگاه امام از هر سرباز فداکار خالی شد

و اطراف او را بدنهای غرقه به خون برادران و برادرزادگانش فرا گرفته بود، دست از توکل بر خدای خود برنداشت و در واپسین لحظات که پیکرش آماج تیرها و نیزه‌ها قرار گرفته بود، زیر لب می‌خواند: «اَسْتَعِینُ بِکَ ضَعِیفاً وَاَتَوَکَّلُ عَلَیکَ کافِیاً؛ [مقتل الحسین علیه السلام، عبد الرزاق المقرم، قم، مکتبة بصیرتی، ۱۳۹۴ ق، ص ۳۵۷.] من به سبب ضعف و ناتوانی ام، از تو درخواست یاری دارم و به تو توکل می‌کنم؛ در حالی که تو مرا بسنده هستی.

حکایت ۴۱۶: توکل کنید

حضرت صادق عل در ذیل آیه ی شریفه ی (و لقد فتتا سلیمان و ألقینا علی کرسیه جسدأ ثم أناب) [[۲]: ص /۳۴.] فرمود: هنگامی که خداوند به سلیمان فرزندی عنایت کرد، جن و شیاطین به یکدیگر گفتند: اگر فرزند سلیمان زنده بماند همان رنج و ناراحتی که از پدرش دیده ایم از او نیز خواهیم دید. حضرت سلیمان از توطئه ی آنها ترسید، به همین دلیل جایی را برای حفظ و نگهداری فرزند خود از شر آنها انتخاب کرد که به آن دسترسی نداشته باشند و او را در دل ابرها جای داد.

چندی گذشت، روزی دید جسد بی روح فرزندش روی تخت فرود آمد. خداوند این کار را کرد تا متوجه شود اگر او چیزی را مقدر کند ترس و واهمه ثمری ندارد و سلیمان به این وسیله عتاب و سرزنش شد؛ زیرا ترسش از جن و شیاطین بی جا

بود.

از این رو در این آیه می‌فرماید [۳]: همانا سلیمان را مبتلا کردیم و جسدی را روی تخت او انداختیم، آن گاه او متوجه شد و به سوی خدا بازگ

اشعار

آفرينش ز غبار قدم توست حسين (مدح)

آسمان سايه نشين عَلم توست حسين

كعبه و سعي و صفا، حِلّ و حرم، ركن و قيام

صفحه اي از حَرَم محترم توست حسين

هر كجا عشق و كمال و عظمت دايره بست

نقطه دايره، نوك قلم توست حسين

نعمتي را كه خداوند از آن مي‌پرسد

دوستي تو و يك از نعم توست حسين

ذكر نام تو كنم در همه جا چون گويند

هر كجا نام تو آيد حرم توست حسين

اشك روز و شب ما وقف

تو اي كشته عشق

گريه گر هست سزاوار غم توست حسين

در ميان حرم جمله امامان هدي

پرچم سرخ نشان حرم توست حسين

من نگريم به عزايت كه بهشتم بدهند

ور بهشتم بدهند از كرم توست حسين

گر خدا بگذرد از جرم دو عالم به جزا