سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه آخر صفر
مورخه۱۴۰۴/۵/۲۳(جلسه دوم)
احکام
#چهار_روش_ازبینبردن_کاغذ_قرآنی
❓با کاغذی كه آيات قرآن یا اسمهای متبرک توش نوشته شده، چه کار کنیم؟ آیا دورریختن اون اشکال داره؟
📚 همه مراجع:
📝 برای ازبینبردن اسمای جلاله، يكى از این کارها رو میتونین انجام بدین:
1️⃣ اونها رو به مراكز بازیافتی تحويل بدین تا ازشون براى ساخت كارتن و امثال اون استفاده كنن (این از همه بهتره؛ چون اسراف هم نمیشه).
2️⃣ با رعایت احترام، اونها رو توی یه جای پاک و مناسب دفن كنين.
3️⃣ اونها رو توی آب جارى، مثل رودخونه بريزين تا به مرور ازبین برن.
4️⃣ پاک کردن و محو کردن اسماء جلاله، مثلاً روی اونا رو بهاندازهای خط بکشین که عرفاً دیگه کسی نگه اسمای متبرکه است.
📍 بنابراین مجاز نیست، کاغذایی که اسمای جلاله و متبرکه دارن رو سوزوند یا در آشغالی و زبالهها ریخت.
اول .
اَلسَّلاَمُ عَلَي وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَي خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ
سلام بر وليّ خدا و حبيبش، سلام بر دوست خدا و نجيبش،
اول- در فرهنگ دینی و اسلامی، "حبیب الله" به معنای "دوستدار خدا" یا "محبوب خدا" است و به افرادی گفته میشود که به دلیل ۱-تقوا، ۲-ایمان، ۳-عبادت۴- و اخلاق نیکو، نزد خداوند جایگاه ویژهای دارند. برخی از شخصیتهایی که در متون دینی با عنوان "حبیب الله" شناخته میشوند، عبارتند از:
۱. پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)
- در احادیث و روایات، پیامبر اکرم (ص) با عنوان "حبیب الله"** یاد شدهاند.
حَبیبُالله بهمعنای دوست و محبوب خدا[۱] از لقبهای حضرت محمد(ص).
این لقب در روایاتی که از امامان
. در قرآن کریم:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَي الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (54مائده)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هر كس از شما كه از دين خود برگردد (به خدا ضررى نمى زند، چون) خداوند در آينده قومى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز خدا را دوست دارند. آنان نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و در برابر كافران سرسخت و قاطعند، در راه خدا جهاد مى كنند و از ملامت هيچ ملامت كننده اى نمى هراسند. اين فضل خداست كه به هر كه بخواهد (وشايسته ببيند) مى دهد و خداوند وسعت بخش بسيار داناست.
در روايت است: چون اين آيه نازل شد، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دست به شانه سلمان فارسى زد و فرمود: هموطنان تو مصداق اين آيه اند
در روايات شيعه و سنّى آمده است كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله در جنگ خيبر، پس از ناكامى فرماندهان در فتح قلعه هاى دشمن فرمود: به خدا سوگند فردا پرچم را به دست كسى مى دهم كه خدا و رسول او را دوست دارند، او هم، خدا و رسول را دوست دارد و پيروزى را به ارمغان مى آورد. آنگاه پرچم را به دست على عليه السلام داد
داستان پاسخ سعد وقاص به معاویه.
وقتی معاویه به حج رفته بود، همراه سعد مشغول طواف خانه خدا بود. بعد از اتمام طواف به دارالندوه رفتند و معاویه لب به دشنام علی گشود. سعد خشمگین شد و به او گفت: مرا نزد خود نشاندی که علی را دشنام دهی؟! به خدا سوگند داشتن یکی از ویژگی های علی در من بهتر از طلوع خورشید بر من است. به خدا سوگند اگر مانند علی داماد پیامبر بودم بهتر از طلوع خورشید بر من است. به خدا سوگند پیامبر که در روز خیبر درباره علی فرمود: «لا عطین الرایة غداً رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله لیس بفرّار یفتح الله علی یدیه» اگر چنین کلامی درباره من می فرمود، بهتر از طلوع خورشید بر من است. به خدا سوگند دیگر با تو هم نشین نمی شوم، و آن گاه با عصبانیت از نزد معاویه برخاست
سوره مریم، آیه ۹۶:
**﴿إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا﴾
*«کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، به زودی [خدای] رحمان برایشان محبتی [در دل مردم] قرار میدهد.»*
این آیه اشاره به محبوبیت مؤمنان نزد خدا و خلق دارد.
- سوره بقره، آیه ۱۶۵:
﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ﴾
«و کسانی که ایمان آوردهاند، محبت شدیدتری به خدا دارند.»
این آیه نشان میدهد که مؤمنان واقعی، محبوب خدا هستند و نیز عاشق او میباشند.
داستان
داستان
«عشق و محبت به ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) »
یکی از شاگردان مورد اطمینان آیت الله وحید بهبهانی (رحمه الله) نقل کرده است:
درس استاد، در مسجدی که در صحن مطهر امام حسین (علیه السلام) واقع شده است نشسته بودیم، ناگاه زائر غریبی وارد شد، سلام کرد و دست مرحوم بهبهانی را بوسید، گره بسته ای که که زیور آلات بود تحویل آقا داد مرحوم بهبهانی پرسید: اینها را به چه منظور آورده ای؟ هرجا صلاح میدانید مصرف کنید
گفت: اینها داستانی شگفت آور دارد؛ من اهل
ایرانم تاجر به کشور شوری رفتم چشمم به دختری افتادعاشقش شدم به خواستگاری رفتم گفتند ما نصرانی هستیم باشما نصرانی شوی
هنگامی که این را شنیدم به حالت غم و اندوه از نزد آنان بیرون آمدم؛ زیرا نمی توانستم درخواست آنان را به جای آورم.
چند روز گذشت، محبّت و علاقه من نسبت به آن دختر روز به روز بیشتر میشد، به طوری که از شغل و تجارت خود بازماندم
به منزل آنان رفتم و گفتم: از اسلام بیزار شدهام و به دین مسیح درآمده ام.
آنان نیز از من پذیرفتند و آن دختر را به عقد من درآوردند.
مدت کوتاهی نگذشت و آن عشق و علاقه ای که داشتم از بین رفت. از عمل ناپسند خود که پشت سرش آتش دوزخ بود، پشیمان شدم
از اسلام برای من هیچ نمانده بود مگر اینکه به یاد حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) گریه میکردم.
هنگامی که این حالت در من پیدا شد دختر بسیار شگفت زده شد و چون برای گریه من در ظاهر علتی نمی دید، بر حیرت و تعجبش افزوده میگردید.
سبب این گریه را از من پرسید، از پاسخ دادن امتناع کردم در این هنگام به خدا توکّل کردم و مطلب را برای او روشن کردم و گفتم: من بر مذهب خودم (اسلام) ثابت و برقرارم و لباس نصرانیت را به جهت رسیدن به مقصود بر تن پوشیده ام، من مسلمانم
از شنیدن نام آن بزرگوار نوری در دلش تابید، به گونه ای که در همان ساعت اسلام را پذیرفت و در عزاداری حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) مرا یاری کرد.چون دیدم جمال باطنی دختر با جمال ظاهری برابر شده است،به او گفتم: بهتر است که ما اسباب و اثاثیه خود را جمع کنیم و به طور پنهانی
از اینجا برویم و مجاور قبر سیدالشهداء (علیه السلام) ساکن شویم. او نیز پذیرفت.
شروع کردیم به جمع کردن لوازم خانه. در این میان زمانی نگذشت که این دختر بیمار شد و به مرضی دچار شد که سرانجام دار فانی را وداع گفت!بستگانش جمع شدند، او را به طریق مسیحیت تجهیز کردند و آنچه از زینت و زیورآلات و لباس داشت با او دفن کردند.
با خود گفتم نمی گذارم زن تازه مسلمانم در قبرستان نصرانیها بماند. هر طور شود، وقتی که تاریکی و ظلمت شب شهر را فرا گیرد، مخفیانه میآیم و جنازه او را خارج میکنم و در مکان مناسب و پاکیزه ای دفن میکنم
شب وارد قبرستان نصرانیها شوم، در تاریکی، قبر دختر را کندم، ناگاه دیدم مردی قوی هیکل، با سبیلهای بلند و ریش تراشیده در مدفن دختر خوابیده است!
یکباره خشکم زد،
خواب چشم هایم را فرا گرفت. در عالم رؤیا دیدم که گوینده ای میگفت:
«طب نفساً وزد فرحاً... ؛ دلخوش باش! زیرا ملائکه جنازه همسرت را به سمت کربلا حمل کرده اند و در آنجا در صحن مقدس اباعبدالله الحسین (علیه السلام) دفن نموده اند
فلان مردِ مالیات بگیر است - اسم او را بیان کرد که امروز از دنیا رفته است - او را که در کربلا دفن کرده بودند به این مکان منتقل نموده اند، و زحمت و مخارج بردن جنازه را از تو برداشته اند».
رفتم و از متصدیان صحن مبارک پرسیدم که در فلان روز در این مکان کدام. شخص را دفن کرده اید؟
گفتند: فلان مرد را، با همان اوصافی که من دیده بودم!خواب خود را برای آنان مفصّل بیان کردم. برای تحقیق مطلب و صدق گفتار من،
قبر را باز کردند. من داخل قبر شدم، دیدم همسرم با همان لباس و کیفیت که در روسیه در قبر خوابانده
چون تضییع مال در دین اسلام جایز نبود، این زر و زیور و لباسِ همان زن است که با او دفن کرده بودیم.
استاد آنها را گرفت و صرف نیازمندان و فقیران نمود
اشعار
من داغدار لاله های این زمینم
من وارث خون خدا ، در اربعینم
من زینبم ، آیینه دار صبر و غیرت
بشکسته دل برگشته ام از شام محنت
ای اهل عالم ، داغ سنگین دیدم اینجا
من قتلگاه و راس خونین دیدم اینجا
من این زمین لاله گون را می شناسم
این وادی عشق و جنون را می شناسم
اینجا سر پاک حسینم را بریدند
جسم شریفش را بخاک و خون کشیدند
شد آیه آیه جسم پاک مصحف نور
پا مال اسبان شد در اینجا روز عاشور
این قبر شش گوشه مزار شاه دین است
آن کس که مهرش معنی حبل المتین است
قرآن ناطق بود و راسش روی نی ماند
بر قلب زینب آیه های صبر می خواند
پایین پا ، قبر علیّ اکبر اوست
این قبر کوچک روی سینه اصغر اوست
صوت اذان اکبر اینجا مانده در گوش
با هر اذانش ناگهان می رفتم از هوش
شد ارباً اربا پیکر پاکش در