سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه دوم محرم(جلسه هفتم) مورخه:۱۴۰۴/۵/۲
سخنرانی حجت الاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب بمناسبت دهه دوم محرم(جلسه هفتم)
مورخه:۱۴۰۴/۵/۲
احکام
شروط ضمن عقد
تعداد زیادی از قراردادهایی که بین مردم بسته می شود در ضمن آن شرطی بیان می کنند ازدواج باشد یا غیر ازدواج فرقی ندارد به صورت مکتوب یا شفاهی، وظیفه افراد در برابر این شرط چیست؟
خصوصیاتی دارد که به برخی از مهمترین آنها اشاره می کنیم:
۱. شرط نباید خلاف شرع اسلام باشد مثلا فردی از طرف مقابلش در ضمن یک قرارداد درخواست کار حرامی یا درخواست ترک واجبی را داشته باشد. بنابراین اگر کسی در ضمن معامله ای یا در قرار داد استخدامی شرط کند که در گزارشات گزارش دروغ هم بنویسد یا فاکتور صوری هم درست کند و مانند این شرایط در این صورت نباید به این شرطها که خلاف شرع است عمل کرد.اما اگر در ضمن قرار شرط شود که کار مستحبی ترک شود یا کار مکروهی انجام گیرد باید طبق شرط عمل شود.
۲. اگر قرار داد به صورت کتبی نوشته شده است شرایط ضمن قرارداد به طرفین تفهیم شود و طرفین به شروط ضمن معامله توجه داشته باشند.
۳. شرط در ضمن معامله و قرارداد نامعلوم و مبهم نباشد. مثلا فروشنده در ضمن فروش منزلش با خریدار شرط کند، که تا مدت نامعلومی حق فسخ و بهم زدن معامله را داشته باشد، در این صورت چنین شرطی لازم الوفاء نمی باشد.
اول. خلاصه قبل راهکارهای برای خدائی شدن
۱. *نیت خالص برای خدا**
۲. تسلیم فرمان خدا بودن
۳. ذکر و یاد خدا در کارها
. «لاتطع من اغفلنا قلبه»(كهف، 28.)
ب: دلى كه دنبال فتنه و دستاويز مى گردد. «فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»(آل عمران، 7.)
ج: دلى كه قساوت دارد. «جعلنا قلوبهم قاسية»(مائده، 13.)و دل هايشان را سخت گردانيديم.كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَي قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ (14)
د: دلى كه زنگار گرفته است. «بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون»(مطففين، 14.)
ه: دلى كه مُهر خورده است. «طبع اللّه عليها بكفرهم»(نساء، 155.)
م-خَتَمَ اللّهُ عَلَي قُلُوبِهمْ وَعَلَي سَمْعِهِمْ وَعَلَي أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ
ویژگی آنان که خدائی شدند
وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ (146آلعمران)
و چه بسيار پيامبرانى كه همراه آنان خداپرستان بسيارى جنگيدند، پس براى آنچه در راه خدا به آنان رسيد،۱- نه سستى كردند و نه ناتوان شدند و ۲-تن به ذلّت ندادند و ۳-خداوند صابران را دوست دارد
(رِبّيّون» جمع «رِبّى» بر وزن «» به كسى گفته مى شود كه ارتباط و پيوند او با خدا محكم و در دين، دانشمند و مقاوم و با اخلاص باشد.[تفسير نمونه]
دوم ثبات قدم
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللّهَ كَثِيراً لَّعَلَّكُمْ تُفْلَحُونَ (45انفال)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هرگاه با گروهى (از دشمن) روبرو شديد، ثابت قدم باشيد و خدا را بسيار ياد كنيد تا شما رستگار شويد
یکی از امور مهم در زندگی ثبات قدم و استواری بر حق است.
معنی ثبات قدم
استوار، بااراده، باعزم، پابرجا، مصمم
۱-لازمه ى ايمان، ثابت قدمى است. «يا ايّها الّذين آمنوا... فاثبتوا»
۲-- ما مأمور به ثبات قدم در جبهه ايم، «فاثبتوا» امّا همين پايدارى را هم بايد از خدا بخواهيم. «وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْربّنا افرغ علينا صبراً و ثبّت اقدامنا» (بقره، 250)
و هنگامى كه در برابر جالوت و سپاهيان او قرار گرفتند، گفتند: پروردگارا صبر و شكيبايى بر ما فرو ريز و قدمهاى ما را ثابت و استوار بدار و مارا بر گروه كافران پيروز فرما
۳-- فضاى جبهه ى مسلمين بايد آكنده از ياد خدا باشد صدر اسلام جنگ بدر وحنین دربین کفار اواز خوان زن در جبهه مسلمین دعاوذکر
هر چه مشكلات بيشتر باشد، نياز به ياد خدا بيشتر است. «واذكروا اللّه كثيراً»
۴- يادى از خدا كافى نيست، بايد بسيار خدا را ياد كنيم. «واذكروا اللّه كثيراً» زيرا در بحران جنگ و حوادث جبهه، اگر ياد خدا بسيار نباشد، امكان انحراف در هدف، عمل وشيوه بيشتر است.
۵- در جبهه، بايد ياد خدا، جايگزين ياد زن، فرزند، مال و... باشد. «واذكروا اللّه» چنانكه امام سجاد عليه السلام در دعاى مرزداران مى فرمايد: خدايا! ياد مال و فرزندان و... را از دل رزمندگان ببر و بهشت را جلوى چشمشان جلوه بده. (صحيفه سجّاديه، دعاى )
۶-- پايدارى و ياد خدا، رمز پيروزى در نبرد و رستگارى جاويد است. «فاثبتوا واذكروا اللّه... لعلّكم تفلحون»
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ (7محمد)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر خدا را يارى كنيد، شما را يارى مى كند و گام هايتان را استوار مى سازد.
سوم -خداوند چند چيز را در گرو چند چيز بر خود لازم كرده است:
۱- توجّه و يادكردش را در گرو يادكرد انسان. «فاذكرونى اذكركم»(بقره، 152.)
۲- نصرت وياريش را در گرو يارى انسان. «ان تنصروا اللّه ينصركم»
۳- بركت و ازدياد را در گرو سپاسگزارى انسان. «لئن شكرتم لازيدنّكم»(ابراهيم، 7.)
۴۴- وفاى به عهدش را در گرو وفادارى انسان.(تفسير كشف الاسرار) «اوفوا بعهدى اوف بعهدكم»(بقره، 40.)
۷- ميدان هاى نبرد وجبهه ها، يكى از مراكز رستگارى است. «لعلّكم تفلحون»
نمونه هایی از ثبات قدم
مثال۱- آسیه زن فرعون
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (11تحریم)
و خداوند براى كسانى كه ايمان آورده اند، به همسر فرعون مثل زده است. آن گاه كه گفت: پروردگارا! براى من نزد خويش در بهشت خانه اى بساز و مرا از فرعون و كردار او نجات بده و مرا از گروه ستمگر رهايى بخش.
هنگامى كه آسيه، (همسر فرعون) معجزه حضرت موسى را ديد، به او ايمان آورد و فرعون، به كيفر اين كار، دست و پايش را به زمين ميخكوب كرد و او را زير آفتاب سوزان قرار داد.
سيماى آسیه همسر فرعون
۱- محيطزده نبود و جامعه شخصيّت او را نساخته بود. او با منطق در برابر رژيمى فاسد ايستاد.
۲-. زرق و برق زده نبود و به تمام مظاهر دنيوى پشت كرد و از كاخ و رفاه و ماديات گذشت.
۳-. فضاى سكوت و خفقان را شكست
۴-صبور بود و زير شكنجه جان داد و به شهادت رسيد، ولى از راه و مكتبش دست بر نداشت
۲-اصحاب کهف
وَرَبَطْنَا عَلَي قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهاً لَقَدْ قُلْنَا إِذاً شَطَطاً (14کهف)
و ما به دلهايشان نيرو و استحكام بخشيديم، آنگاه كه آنان بپاخاستند و (برخلاف عموم مردم) گفتند: پروردگار ما همان پروردگار آسمان ها و زمين است، هرگز جز او (كسى را به) خدايى نخواهيم خواند، چرا كه در اين صورت حرف خطايى گفته ايم
۳-خباب ابن ارت یک خانمی اربابش بود
پیامبر میامد کنار آهنگری او
۴-حجرابن عدی در مرج عذرادر دمشق وصیت کرد.اولی نماز۲-فرزندم اول اعدام بشود
چه کنیم ثابت قدم بمانیم؟
۱-رنگ عوض نکنیم شبث ابن ربعی
۲شک داشته باشد
۳تسویف فرصت سوزی
۵-برصیصای عابد
«کمَثَلِ الشَّیطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکفُرْ فَلَمَّا کفَرَ قالَ إِنِّی بَریءٌ مِنْک إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ؛ کار آن ها (منافقان) مانند شیطان است که به انسان گفت کافر شو و هنگامی که کافر شد گفت من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار عالمیان است بیم دارم.» (حشر/16)
بعضی از مفسران و ارباب حدیث در ذیل این آیات روایتی پر معنی از عابدی از بنی اسرائیل بنام «برصیصا» نقل کرده اند که می تواند درس بزرگی برای همه ی افراد باشد تا هرگز با طناب پوسیده شیطان و منافقان به چاه نروند که رفتن همان و سرنگون شدن در قعر چاه همان! خلاصه داستان چنین است:
در میان بنی اسرائیل عابدی بود بنام «برصیصا» که زمانی طولانی عبادت کرده بود و به آن حد از مقام قرب رسیده بود که بیماران روانی را نزد او می آوردند و با دعای او سلامت خود را باز می یافتند. روزی زن جوانی را از یک خانواده با شخصیت به وسیله ی برادرانش نزد او آوردند و بنا شد مدتی بماند تا شفا یابد. شیطان در این جا به وسوسه گری مشغول شد و آن قدر صحنه را در نظر او زینت داد تا آن مرد عابد به او تجاوز کرد! چیزی نگذشت که معلوم شد آن زن باردار شده (و از آن جا که گناه همیشه سرچشمه گناهان عظیم تر است) زن را به قتل رسانید و در گوشه ای از بیابان دفن کرد! برادرانش از این ماجرا با خبر شدند که مرد عابد دست به چنین جنایت هولناکی زده، این خبر در تمام شهر پیچید، و به گوش امیر رسید، او با گروهی از مردم حرکت کرد تا از ماجرا با خبر شود، هنگامی که جنایات عابد مُسَلَّم شد، او را از عبادتگاهش فرو کشیدند، پس از اقرار به گناه دستور داد او را به دار بیاویزند، هنگامی که بر بالای چوبه دار قرار گرفت شیطان در نظرش مجسَّم شد، گفت: من بودم که تو را به این روز افکندم! و اگر آن چه را می گویم اطاعت کنی موجبات نجات تو را فراهم خواهم کرد! عابد گفت چه کنم؟ گفت: تنها یک سجده برای من کن کافی است! عابد گفت: در این حالتی که می بینی توانایی ندارم، شیطان گفت: اشاره ای کفایت می کند، عابد با گوشه چشم، یا با دست خود، اشاره ای کرد و سجده به شیطان آورد و در دم جان سپرد و کافر از دنیا رفت!» (تفسیر نمونه، ج 23، ص544)
۴. و دوری از ریا
- کارها را برای نمایش به دیگران انجام ندهیم. امام علی (ع) فرمودند:
*«مَنْ عَمِلَ لِغَيْرِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى مَنْ عَمِلَ لَهُ»* (هر کس برای غیر خدا کار کند، خدا او را به همان کسی که برایش کار کرده واگذار میکند).
داستان
۲ ذكر يارب العالمين
*ذكر يارب العالمين [خانم اخوان کرباسی]
خواهر آقای کرباسی نقل کرده است سالی در فصل زمستان به اتفاق همسر و پسر دو سالهام عازم مشهد بودیم روز قبل از سفر جهت خداحافظی به منزل اخوی آشیخ حسن رفتیم.
ایشان سفارش و توصیههایی در رابطه با سفر زیارتی داشتند و ضمن آن فرمودند: «خواهر مواظب باش هنگام زیارت بدنت به بدن مرد نامحرم نخورد تا زیارتت قبول باشد» بعد فرمودند: «اگر هم جایی گرفتاری برایت پیش آمد ختم "ياربّ العالمین" را فراموش نکن. » بعد از این که
ما به اتّفاق عدّه ای از همشهریها از یزد بیرون رفتیم در نیمههای شب ناگهان ماشین توقف کرد و مسافران پیاده شدند تا ببینند چه اتفاقی رخ داده؟
همه چیز حکایت از این داشت که عیب ماشین به سادگی رفع نمی شود من در این میان، بیشتر به فکر کودک خردسالم در آن هوای سرد بودم به همین جهت از اتوبوس بیرون نرفتم. ناگهان به یاد آوردم آقای اخوی فرمودند: ختم يارب العالمين را فراموش نکن من هم این ذکر شریف را شروع کردم اما طولی نکشید که به خواب رفتم و در آن حال آقای اخوی را دیدم که قرآنی روی دست گرفته اند و ذكر يارب العالمین را زمزمه میکنند!
من از دیدن این صحنه یکه خوردم و چشم باز کردم. دیدم راننده اتوبوس میگوید: همگی سوار شوید وقتی به یزد برگشتم این موضوع را برای
همسر اخوى تعریف کردم وی: گفت چندی پیش نیمههای شب از خواب بیدار شدم. دیدم آشیخ بیدارند و دور اتاق قدم میزنند و مشغول خواندن ذكر «يارب العالمین» هستند من سؤال کردم اتفاقی افتاده؟ ایشان گفتند: پناه به خدا از شر شیطان گویا همشیره در جایی گیر است. سپس آیه شریفه آیه شریفه ﴿فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾ را تلاوت کردند و باز به خواندن ذکر «يارب العالمین» پرداختند. من وقتى اظهارات همسر برادرم را، شنیدم دیدم درست در آن لحظاتی که ما در آن هوای سرد در آن بیابان گرفتار شده بودیم ایشان از این گرفتاری اطلاع پیدا کرده بودند و از برکت دعایشان - همان گونه که من در حال رؤیا دیدم - از آن گرفتاری نجات پیدا کردم؛ غفر الله
۵. استعانت از خدا و توکل
- قبل از هر کاری از خدا کمک بخواهیم: *«حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»* (خدا ما را کافی است و او بهترین حامی است).
- پس از تلاش، نتیجه را به خدا واگذار کنیم.
۶. **توجه به مسئولیتهای الهی**
- حقوق مردم (مثل ۱-امانتداری،۲- عدالت، ۳-کمک به نیازمندان) را رعایت کنیم، زیرا رضای خدا در رضایت بندگان اوست.
- در روابط اجتماعی، تجارت، تحصیل و خانواده، حدود الهی را مراعات نماییم.
۷. پایبندی به نماز و عبادت
- نماز را به موقع و با حضور قلب بخوانیم، زیرا نماز ارتباط مستقیم با خداست:
*«إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي»* (طه: ۱۴).
- از دعا و مناجات برای تقویت روحیه الهی استفاده کنیم.
۸. توبه و بازگشت به خدا
- اگر خطایی کردیم، سریع توبه کنیم: *«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ»* (خدا توبهکنندگان را دوست دارد).
- با استغفار (أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ) خود را پاک نگه داریم.
### نتیجه:
اگر در تمام کارها
هدفمان رضای خدا باشد، ۱-از راه حرام دوری کنیم و ۳-به وظایف شرعی عمل نماییم۴-، زندگی ما رنگ الهی میگیرد و حتی امور عادی نیز تبدیل به عبادت میشوند.
🌿 *«رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»* (پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانا
🕌عبادتهایی ساده، اما عمیق و اثرگذار
👇👇👇
تا پیش از امروز، فکر میکردم راحتترین نوع عبادت، همان ذکر گفتن است؛ کاری بیزحمت، بیهزینه و همیشه در دسترس،
چهارم🌻سیزده نوع عبادت🌻
سخن گفته شده بود؛ عبادتهایی ساده، ولی پرمعنا، که نه نیاز به نیروی بدنی دارند و نه خرجی روی دستت میگذارند. اینها را با تو نیز در میان میگذارم، شاید دل تو هم روشن شود:
👇👇👇
۱. عبادتِ رضا؛
راضی بودن به آنچه خدا برایت مقدر کرده، حتی اگر معنایش را اکنون نفهمی، همین اعتماد، عبادت است.
۲. عبادتِ تسکین خاطر؛
گاهی تنها چند جملهٔ دلنشین میتواند دلی را آرام کند. این مهربانی کوچک، عبادت بزرگی است.
۳. عبادتِ گرهگشایی از کار دیگران؛
اگر کسی به کمک تو نیاز دارد و تو دستش را میگیری، بدانی یا نه، مشغول عبادتی.
۴. عبادتِ کلام نیکو؛
یک جملهٔ مهربانانه، یک واژهٔ آرامشبخش، میتواند در روز حساب به سود تو شهادت دهد.
۵. عبادتِ خوشگمانی؛
باطن آدمها را به خدا بسپار. وظیفهٔ ما خوشگمانی است، نه داوری.
۶. عبادتِ زکات دانش؛
اگر دانشی داری و کسی از تو پرسید، آن را بیکموکاست در اختیارش بگذار. علم را باید بخشید، همچون امانتی الهی.
۷. عبادتِ امید به خدا؛
داشتن امید و نگاه خوشبینانه به آینده، نشانهٔ ایمان است. خدا فرموده: «من همانم که بندهام دربارهام میپندارد.»
۸. عبادتِ رها کردن آنچه به ما مربوط نیست؛
به آنچه به ما ربطی ندارد وارد نشویم؛ نه پرسوجو، نه قضاوت، نه تحلیل. «ای مؤمنان، از چیزهایی نپرسید که اگر بر شما آشکار شود، شما را اندوهگین میکند.»
۹. عبادتِ چشمپوشی از لغزش دیگران؛
زیادی سختگیر نباشیم. کسی که مدام ایراد میگیرد، دیر یا زود خودش به همان عیب دچار میشود.
۱۰. عبادتِ ایستادن جلوی شایعه:
اگر سخن بدی دربارهٔ کسی شنیدی، نگذار از تو عبور کند. آن را همانجا متوقف کن.
۱۱. عبادتِ لبخند؛
لبخند ساده است، اما میتواند حال دل کسی را خوب کند. «لبخند تو به روی برادرت، صدقه است.»
۱۲. عبادتِ شادکردن دل دیگران؛
با مهربانی، گذشت، لبخند، هدیه، یاری، سخنِ خوش یا حتی رساندن خبری خوش… دل کسی را شاد کن، که عبادت همین است.
۱۳. عبادتِ صلهٔ رحم؛
با دیدار، تماس یا پیام کوتاهی میتوان پیوند خویشاوندی را زنده نگه داشت. همین کار، نزد خدا بزرگ است.
🔰در این روزگار پرشتاب، چه بسا این عبادتهای ساده، بیش از بسیاری از اعمال سنگین، دل را به خدا نزدیکتر کنند. بیایید دل و دستمان را به مهربانی و خیر عادت دهیم؛ راهی کوتاهتر برای بندگی و آرامش
اشعار
((اشعار ابا عبدالله الحسین))
سرم خاک کف پای حسین است🏴
دلم مجنون صحرای حسین است🚩
بود پرونده ام چون برگ گل پاک🏴
در این پرونده امضای حسین است🚩
بهشت ارزانی خوبان عالم🏴
بهشت من تماشای حسین است🚩
به وقت مرگ چشمم را نبندید🏴
که چشم من به سیمای حسین است🚩
تمام هستیم باشد دل من
که لبریز از تولاّی حسین